مطالب

Mostbet ilə 24/7 müştəri dəstəyi xidmətləri və əlaqə imkanları

Les avantages des bonus sans mise pour attirer les nouveaux joueurs en ligne

حمایت سخنگوی سازمان معلمان ایران از بیانیه کانون صنفی معلمان

بیایید روز معلم را نه به یک روز “نمادین” بلکه  به نقطه آغازی برای “همصدایی و اقدام جمعی” تبدیل کنیم

Explorer les types de jeux d’argent disponibles dans les casinos en ligne

  • ورود به سایت
  • عضویت
جمعه آذر ۱۴, ۱۴۰۴
  • صفحه اصلی
  • اخبار
    • اخبار استانها
  • سازمان
    • واحدهای ده گانه
      • واحد مالی پشتیبانی
      • واحد آموزش
      • واحد اجتماعی
      • واحد پژوهش ونوآوری
      • واحد توسعه و تشکیلات
      • واحد جوانان و دانشجویی
      • واحد حقوقی
      • واحد رسانه وارتباطات
      • واحد طرح وبرنامه
      • واحد سیاسی
    • اساسنامه و مرام‌نامه
    • جلسات شورای مرکزی
    • اطلاعیه‌های سازمان
    • بیانیه‌ها
    • معرفی اعضای ارکان سازمان
    • فرم عضویت در سازمان
  • گفتگو
  • گزارش
  • یادداشت
  • دیدگاه
  • تشکل ها
  • گالری
    • گالری تصاویر
    • گالری فیلم
  • انتخاب سردبیر
  • باشگاه معلمان
  • پیشخوان روزنامه ها
 جای خالی شاعر ارغوان
اخبار انتخاب سردبیر گفتگو

جای خالی شاعر ارغوان

مرداد ۲۱, ۱۴۰۱ 393 0نظر
image_pdfimage_print

هوشنگ ابتهاج صبح دیروز در 95 سالگی درگذشت

شعر « هـ .ا.سایه» در گفت‌وگو با سعید بیابانکی و یادداشتی از پیروز ارجمند

بهنام  ناصری

تداول کار مطبوعات در طول سالیان متمادی بر بستن راه نقد بر درگذشتگان بوده. به اعتباری، مدح و ثنای رفتگان، ماده خامی بوده برای ساختن سکه رایج بازار مطبوعات، خاصه مطبوعات ادبی. با این حال بوده‌اند روزنامه‌نویسان و منتقدانی که در عین رعایت شرط انصاف، بی‌پرده درباره کارنامه هنرمند و شاعر و نویسنده درگذشته نوشته‌اند. آنچه می‌خوانید، گفت‌وگویی است با سعید بیابانکی، شاعر کلاسیک‌سرا که در آن کوشیده‌ایم بی‌پرده و بری از هرگونه تعارفی درباره شعر زنده‌یاد هوشنگ ابتهاج بگوییم. شاعری که بسیاری از آثارش در ذهن و حافظه مردم ایران جاری است اما آیا اینها را باید در حکم بازدارنده‌هایی در برابر موضع‌گیری‌های انتقادی به شعر او تلقی کرد؟ گفت‌وگوی حاضر صراحتا به این پریش پاسخی منفی می‌دهد. گیرم اختلاف سلیقه و نظر در قلمرو شعر فارسی، بین مصاحبه‌شونده و مصاحبه‌گر بسیار  باشد.

  آقای بیابانکی برای شما در مقام شاعر کلاسیک‌سرا سایه چه اهمیتی در شعر معاصر فارسی دارد؟
من اولا درگذشت ایشان را به خانواده، دوستان و همشهریان‌شان تسلیت می‌گویم. هوشنگ ابتهاج از شاعران مهم قرن گذشته است. او در اوایل قرن گذشته خورشیدی به دنیا آمد و نزدیک یک قرن می‌زیست. داشتم به زندگی ایشان نگاه می‌کردم و می‌دیدم که خیلی تحت‌تاثیر شهریار بود. می‌دانیم که شهریار متولد سال ۱۲۸۵ بود، یعنی بیش از ۲۰ سال بزرگ‌تر از سایه. اولین آشنایی هوشنگ ابتهاج با شهریار هم در ۲۰ سالگی ابتهاج اتفاق می‌افتد. یعنی زمانی که شهریار ۴۰ ساله و شاعری مشهور و جاافتاده بود. تا قبل از اینکه از ایران برود هم با شهریار مراوده داشت. واقعیت قضیه این است اگر بخواهیم فقط به شعر ابتهاج نگاه کنیم، خیلی چیزها در مورد او از دست می‌رود. آنچه باعث شهرت ابتهاج می‌شود، فقط شعر نیست بلکه شعر به اضافه چیزهای دیگر است. مثلا موسیقی، پژوهش، فعالیت‌هایی که در عرصه سیاسی داشته به انضمام مدیریت در رسانه رادیو. می‌دانیم که در دهه ۵۰ رادیو رسانه مسلط ما بوده. رسیدن به رادیو یعنی اثرگذاری بیکران؛ خصوصا اگر نیمچه هنری هم می‌داشتید. همه اینها باهم جمع می‌شود و نام و آوازه هوشنگ ابتهاج را می‌سازد. یعنی شهرتش به خاطر شعر تنها نیست؛ به نظر من آقای ابتهاج هیچ پیشنهاد تازه‌ای برای غزل فارسی ندارد. به عنوان مثال در مورد نیما که او هم از خطه شمال – البته مازندرانی-  است، شما طبیعت شمال را در شعر او می‌بینید. از «داروگ» بگیرید تا «آی آدم‌ها» و… شما همه جا طراوت شمال را در شعر نیما می‌بینید؛ این طراوت را من در شعر ابتهاج کمتر می‌بینم؛ آثاری هم که به عنوان شعرهای نیمایی ابتهاج منتشر شده، هیچ تناسبی با آموزه‌های نیمایی ندارد.
  یعنی تنها نسبتش شاید وزن نیمایی است و نه جهان‌بینی نیما.
بله، آقای ابتهاج همان دریافتی را از آموزه‌های شعری نیما داشته که امثال فریدون مشیری و شاعران میان‌مایه‌تری مثل کارو و ..‌. داشتند. راستش من اصلا نمی‌فهمم آن شعرهایی که به عنوان شعر نیمایی ابتهاج منتشر شده، اصلا برای چه سروده شده و مردم برای چه اینها را نشر و بازنشر می‌کنند؟ معروف‌ترینش هم همان «ارغوان» است که شما می‌بینید هیچ رابطه با شعر نیمایی ندارد. اگر آن را نیمایی بدانیم، پس «پر کن پیاله را کاین آب آتشین دیریست ره به حال خرابم نمی‌برد» از آقای مشیری هم نیمایی است دیگر!
  مگر آنکه دریافت ما از شعر نیمایی صرفا در حد آزمودن وزن نیمایی بوده باشد و نه جهان‌بینی نیما.
بله. مطلقا از نظر جهان‌بینی نیمایی نیست. چنین برداشتی از نیما دقیقا یک برداشت فرعی است. حتی شهریار که ابتهاج خیلی تحت‌تاثیر جنبه عاطفی شعر اوست – که ‌ای کاش تحت‌تاثیر زبان شهریار هم می‌بود- چند شعر نیمایی دارد که در آنها به آموزه‌های نیما نزدیک شده است. با اینکه ما اصلا شهریار را نیمایی‌سرا نمی‌دانیم. مشکل من با شعر ابتهاج این است که شعر او را فاقد امضا می‌دانم؛ یعنی اگر – جدای از چند شعر مشهور ابتهاج- نام او را از زیر شعرهایش‌بردارید، معلوم نیست که شعر او است یا شعر یکی از شاعران مکتب بازگشت! مال هادی رنجی است یا رهی معیری یا …! چون استقلال زبانی و جهان‌بینی واحدی ندارد. در حالی که مثلا شعر شهریار دارای امضا است. چون بخش عمده‌ای از آن به اصطلاحات روزمره و زبان مردم برمی‌گردد. ممکن نیست شما شهریار را با شاعران دوره بازگشت یا شاعران دوره عراقی یا حتی همعصران خودش اشتباه بگیرید.
  چون شعر شهریار با زیست او منطبق است.
دقیقا. شهریار خیلی خودش است. با توجه به حدودا 10 غزل قابل اعتنای آقای ابتهاج من ایشان را هم‌داستان و هم‌راستای شاعران دوره بازگشت می‌بینم. همانطور که آقای ابتهاج خودشان هم در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» اشاره‌کرده‌اند. شاعران دوره بازگشت شاعران تک‌شعر هستند. «غمش در نهانخانه دل نشیند/ بنازی که لیلی به محمل نشیند – به دنبال محمل چنان زار گریم/ که از گریه‌ام ناقه در گل نشیند…» از طبیب اصفهانی. یا یکی، دو تا غزل و ترکیب‌بند از هاتف؛ گاهی هم از بعضی از این شاعران فقط یکی، دو بیت باقی مانده است. یا «دل بردی از من به یغما‌ ای ترک غارتگر من» از صفای اصفهانی که اگر آن را آقای شجریان نخوانده بود، شاید امروز کسی آن را به یاد نداشت.
  شما در ابتدای صحبت‌های‌تان گفتید که سایه شاعر مهمی است؛ با انتقادهایی که مطرح کردید، این پرسش پیش می‌آید که اهمیت او در چیست؟ در تداوم و سال‌ها سرودن یا اینکه ارزش او را باید جایی بیرون از ساحت هنر شاعری بررسی کرد؟
من ابتهاج را به نوعی یک پکیج می‌بینم. هرگز نمی‌شود او را با کسی مثل قیصر امین‌پور مقایسه کرد.
  یا مثلا با حسین منزوی و دیگر غزلسرایان نوگرا مانند بهمنی و دیگران.
نه، نمی‌شود؛ آنها تحت‌تاثیر آموزه‌های نیما هستند. در حالی که آقای هوشنگ ابتهاج غزلسرای نئوکلاسیک هم نیست؛ البته حلاوت‌هایی در جاهایی از شعر خود دارد. به نظرم تعداد شعر‌های خوب او با توجه به سال‌های طولانی شاعری‌اش کم است. خب، این او را شبیه بازگشتی‌ها می‌کند دیگر!
  با این تفاوت که بازگشتی‌ها مربوط به دوره و عصر دیگری بودند که امروز دهه‌های متمادی از روزگارشان گذشته. با این وصف که او نه شاعر متاثر از آموزه‌های نیمایی بود، نه حتی غزلسرای نئوکلاسیک، فکر می‌کنید اصرارش بر ایستادن پای نوعی از شعر در طولِ دور و بر هشت دهه از کجا می‌آید؟ آیا این مربوط به زیست او است یا اینکه شعر برایش وسیله‌ای بوده برای رسیدن به چیزهای دیگر؟
به نظر من بخشی از اتفاقی که برای آقای ابتهاج افتاده تقصیر دیگران است. تقصیر رسانه‌ها. تقصیر مطبوعات. بعد از انقلاب شعر ما متحول شد که بخشی از آن به خاطر تاثیر آموزه‌های انقلاب بود. نمی‌دانم! فکر می‌کنم جبهه مقابل یعنی کسانی که با انقلاب و آموزه‌های آن زاویه داشتند و عارشان می‌آمد نام شاعرانی را ببرند که بعد از انقلاب به عنوان شاعران اثرگذار مطرح شدند، پشت آقای ابتهاج قایم شدند.
  ممکن است این بحث را کمی باز کنید؟ چون من همین حالا می‌توانم نمونه‌هایی بیاورم از موضع‌گیری‌های انتقادی به شعر سایه از سوی طیفی که شما از آنها به عنوان جبهه «مقابل» یاد می‌کنید؛ منتقدانی که معتقدند شعر سایه چیزی به امکانات شعر فارسی نیفزوده. 
بله، یکیش همشهری ما آقای ضیا موحد.
  آقای ضیا موحد، آقای رضا براهنی، آقای یدالله رویایی و دیگرانی که در حوزه نظریه ادبی کار کردند.
من می‌گویم این قضیه را آن جبهه مقابل راه انداختند. به نظرم آنها جمع شدند و یک‌جورهایی انگار پشت سر ابتهاج سنگر گرفتند. هرچه مجله در این سی، چهل سال بود به ابتهاج پرداخته.
  اما همه مجلات در اختیار طیف به قول شما «مقابل» که نبوده آقای بیابانکی! بحث من این است: کسانی که بی‌غرض و مرض در مورد سایه نظر دادند و سعی کردند از منظر ادبی شعر او را ببینند، انتقاداتی هم به شعر او داشته‌اند؛ مگر کسانی که معتقدند شعر فقط شعر کلاسیک است و به شعر نیمایی و پسا نیمایی به عنوان پدیده مشکوک نگاه می‌کنند!
شعر بعد از نیما کلا عالم دیگری پیدا کرده است. تعدادی بودند که کلا دنبال نیما رفتند و شعر نیمایی نوشتند و بعدها شعر سپید کسانی مثل اخوان ثالث و حتی فروغ شما وقتی کتاب ارغنون اخوان را می‌خوانید که شعرهای جوانی‌های اوست کرک و پرتان می‌ریزد و حیرت می‌کنید از کارهای یک جوان قصیده چهارپاره مثنوی و هر تفنگ ادبی دیگری که در شعر کلاسیک وجود دارد در آن آثار به عنوان موجود است ولی همین اخوان در زمستانش یک آدم دیگر می‌شود و راهش را پیدا می‌کند. اخوان خیلی شاعرتر از ابتهاج است.
  و فاضل‌تر.
بله و فاضل‌تر. اصلا قابل مقایسه نیستند. فروغ هم همین‌طور. فروغ هم در دوره‌ای که شاعر کلاسیک است، حتی در چهارپاره‌هایش، پیداست که نیما تاثیرش را بر شعر او گذاشته. کافی است من دو غزل را از سایه و فروغ مثال بزنم که هر دو در یک وزن سروده شده‌اند. سایه می‌گوید: 
«امشب به قصه دل من گوش می‌کنی/ فردا مرا چو قصه فراموش می‌کنی»
فروغ در همین وزن می‌گوید: 
«چون سنگ‌ها صدای مرا گوش می‌کنی/ سنگی و ناشنیده فراموش می‌کنی – رگبار نوبهاری و خواب دریچه را/ از ضربه‌های وسوسه مغشوش می‌کنی…»
می‌بینیم که هیچ شباهتی به غزل ابتهاج و غزل‌های پیش از ابتهاج ندارد.
  تنها مشابهت آهنگین دارند.
بله، وزن و قافیه اما جهان‌شان فرق می‌کند. فروغ انگار دریافته است که در روزگار معاصر زندگی می‌کند. چیزی که ابتهاج آن را در نیافته. می‌دانید چرا؟ علتش این است که فروغ شعر را از روی زندگی نوشته و سروده است. سرمشق فروغ زندگی است اما ابتهاج شعر را از روی شعر نوشته؛ سرمشق ابتهاج شعر است. شعر دیگران. خصوصا شعر شهریار و شعر حافظ؛ دو شاعری که بسیار به آنها علاقه‌مند است. او شعرش را به اصطلاح می‌ساخت. ابتهاج شعر را ساختن می‌بیند، نه سرودن.
  آن‌هم نه ساختنی که ناظر بر ساختار شعری باشد، ساختن با اتکا به بازنویسی.
آفرین، بازنویسی. دقیقا غزل‌هایی هم که از ابتهاج هست و شهرت دارد، اگر دقت کنید می‌بینید که [شهرت] خیلی از آنها به خاطر موسیقی است. اگر آقای شجریان «در این سرای بی‌کسی کسی به در نمی‌زند/ به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی‌زند» را نمی‌خواند یا «تا اشارات نظر نامه‌رسان من و توست یا‌ ای عاشقان ‌ای عاشقان پیمانه‌ها پر خون کنید یا مژده بده مژده بده یار پسندید مرا به لحاظ وزن عین غزل‌های دیوان شمس است، اینجاست که بحث امضا نداشتن شعر پیش می‌آید. با این اوصاف چرا مردم شعر سایه را دوست دارند دلیلش این است که شعر حافظ را دوست دارند. حافظ ۶۰۰ سال است که روی مغز و توی فکر ماست هر چیزی که رنگ و بوی او را بدهد شما خوشتان می‌آید هر چیزی که رنگ و بوی مولوی را، به دقت شما دوست دارید آیا رنگ و بوی سعدی را بدهد همینطور رهی معیری که   هیچ نوع نوآوری در شعر معاصر نداشته و صرفا  یک جورهایی  شبیه سعدی بوده است.

منبع:روزنامه اعتماد 20 مرداد 1401 خورشیدی

مطلب قبلی
مطلب بعدی

ارسال دیدگاه Cancel reply

You must be logged in to post a comment.

دسته بندیهای مطالب
  • اخبار 638
  • اخبار استانها 19
  • اساسنامه - مرامنامه 4
  • اطلاعیه‌های سازمان 4
  • انتخاب سردبیر 426
  • اندیشه 152
  • بیانیه‌ها 33
  • پیشخوان روزنامه ها 1
  • تجربه معلمی 25
  • تشکل ها 9
  • تعلیم و تربیت 12
  • جلسات شورای مرکزی 2
  • دسته‌بندی نشده 129045
  • دیدگاه 1003
  • سازمان 1
  • سازمان 23
  • کتاب 10
  • گزارش 326
  • گفتگو 316
  • معرفی اعضای ارکان سازمان 9
  • واحد آموزش 1
  • واحد اجتماعی 1
  • واحد توسعه و تشکیلات 2
  • واحد رسانه وارتباطات 2
  • واحد سیاسی 1
  • واحدهای سازمان معلمان 1
  • یادداشت 235

آخرین مطالب

Die besten Angeschlossen Casinos 2025 im Abmachung

آذر ۱۴, ۱۴۰۴

Greatest 5 Put Casinos king of the nile pokie casino

آذر ۱۴, ۱۴۰۴

Angeschlossen Spielbank Prämie exklusive Einzahlung 2025 No frankierung provision

آذر ۱۴, ۱۴۰۴

50 Freispiele exklusive Einzahlung Innovativ: Fix zugänglich

آذر ۱۴, ۱۴۰۴


سازمان معلمان ایران سازمان معلمان ایران

دسته بندیها

اخبار
اخبار استانها
سازمان
گفتگو
گزارش
یادداشت
دیدگاه
تشکل ها
انتخاب سردبیر
باشگاه معلمان
پیشخوان روزنامه ها

دسترسی ها

وزارت آموزش و پرورش
شورای عالی انقلاب فرهنگی
مجلس شورای اسلامی
پایگاه اطلاع رسانی دولت
انجمن اسلامی معلمان ایران
کانون صنفی معلمان ایران
مجمع فرهنگیان ایران اسلامی

شبکه های اجتماعی

© Copyright 2025. All rights reserved.