بیایید روز معلم را نه به یک روز “نمادین” بلکه به نقطه آغازی برای “همصدایی و اقدام جمعی” تبدیل کنیم

آموزش و پرورش زیر سایه کاظمی: امیدهای رنگباخته و انتقادهای فزاینده
میلاد نوروزی
سلسله حواشی پیرامون آموزش و پرورش در دو هفته اخیر با همه تلخیها و گزندهایش نویدبخش یک نکته بسیار امیدبخش بود و آن اینکه همچنان؛ علیرغم همه تنگنظریها، تنگناها و محدودیتها، جامعه معلمان و دانشآموزان بهعنوان یکی از ارکان جامعه مدنی پیشرو ایران، زندهتر از همیشه جامعه را رصد میکند و با آگاهی و مسئولیتپذیری، در مسیر مطالبهگری و اصلاح، نقش پررنگ خود را ایفا میکند.
همان نکتهای که به زعم نگارنده برخی افراد ذی نفوذ و نهادها را بر آن داشت تا علی رغم همه انتقاداتی که به کمیته راهبری انتخاب وزیر وارد میآمد، باعث شوند نفر هشتم فهرست این کمیته با رأی قاطع و بدون حتی یک رأی مخالف از نامزدی وزارت به وزیری و صدارت معظمترین دستگاه دولت نائل آید.
همان روزها و در آستانه دیدار برخی فرماندهان نظامی با رئیس جمهور منتخب، برخی محافل نقل میکردند که یکی از توصیههایی که در این جلسه به پزشکیان شده است توصیه به معرفی کاظمی به عنوان وزیر آموزش و پرورش است.
کاظمی البته با این که نه گزینه محبوب فرهنگیان و معلمان بود و نه گزینه مطلوب کمیته راهبری؛ اما پیشینهای آموزشی و پرورشی داشت که عمدتاً با سبقه پرورشیاش در بخش پرورشی وزارتخانه شناخته میشد و حالا از ستادی که رئیسش به عنوان نامزد وزارت کشور معرفی شده بود و او هم مانند کاظمی تقریباً بدون هیچ حاشیه و مانع جدی بر صدرات وزارت کشور نشسته بود، کاظمی را نیز بعد از مدت کوتاهی جدایی از آموزش و پرورش به صندلی وزارت یکی از حساسترین و بزرگترین دستگاههای دیوان دولت نشانده بود. وزارت خانهای با بیش از ۱۶ میلیون دانش آموز و قریب یک میلیون پرسنل شاغل و خیل عظیم بازنشستگان عمدتاً معترض که بخشی از پرسنل آن نظیر نیروهای خرید خدمات بلاتکلیف بودند و برنامههایی نظیر استخدامهای سلیقهای و رانتی و دهها چالش بزرگ دیگر در کنار شرایط حاکم بر فضای جامعه و به ویژه وضعیت آموزش و پرورش پس از رخدادهای سال ۱۴۰۱ باعث شده بود هر اتفاق دیگری در آن، نطفه آبستنی دیگر در جامعه را مهیا کند. به واقع کاظمی با کار ویژهای تعریف شده اما نانوشته به رئیس جمهور توصیه و توسط وی به مجلس معرفی شد.
او که در ایام انتخابات ۱۴۰۳ تحرک خاصی که نشان دهد در کمپین کدام نامزد فعالیت میکند از خود بروز نداده بود، اما پیشینه و سابقه همکاریاش در دستگاهی که رئیسش یار غار یکی از نامزدهای رقیب دولت بود نشان داد معرفی و انتخابش بیش از آنکه یاران و هواداران رئیس جمهور منتخب را خوشحال کند کمپین جناحها و نامزدهای رقیب را خوشحالتر کرد؛ چه بسا اگر پزشکیان هم برگزیده نمیشد هر کدام از نامزدهای رقیب هم که میآمدند او در فهرست یکی از گزینههای مورد بررسی آنها قرار میگرفت.
کار ویژه کاظمی در بیرون وزارت، کنترل آرام و بیحاشیه وزارت خانه پرحاشیه و پردردسر آموزش و پرورش بود و در داخل دولت فُرم عملیاتی بخشیدن به شعارهای رئیس جمهوری منتخبی که عدالت در آموزش و آموزش با کیفیت برای همه از زمره شعارهایش بود و در جلسه معارفه وی شخصاً حضور یافته بود. در آن جلسه هر چه کاظمی تلاش کرد خود را چهرهای نزدیک به طیف هوادار دولت و اصلاح طلبان نشان دهد، پزشکیان از آثار و پیامدهای نابرابری و به قول خودش بیعدالتی در آموزش گفت.
چند ماه بعد انتشار این جمله از کاظمی در اجلاس سراسری نماز در بجنورد یا این مضمون که مهمترین مأموریت آموزش و پرورش توسعه فرهنگ اقامه نماز است واکنشهای بسیاری را در همان ابتدای راه متوجه شایستگیهای مدیریتی وی کرد تا جایی که برخی منتقدان دلسوزتر خطاب به وی نوشتند؛ آیا آقای وزیر نمیداند جامعهای که لا معاش له، لا معاد له.
اما انتقادها زمانی نسبت به کاظمی تندتر شد که تعلل او در تغییر و معرفی تیم جدید و همسو با نگاه و رویکرد دولت و مقایسه عملکرد او با سایر وزرا باعث شده بود دلسردی و انتقادها به دولت از سوی کمیتههای فرهنگیان ستادهای استانی در سیلی از نامههای گلایه آمیز و کنایه آمیز به رئیس جمهور خود را نشان بدهد؛ چالشی که همچنان باعث شده است بخشی از بدنه رأی پزشکیان به ویژه در جامعه فرهنگیان از امیدی که به وی در تغییر در این بخش از بدنه دولت بسته بودند دلسرد شوند و نسبت به حضور خود در انتخابات ابراز ندامت کنند.
به هر روی کاظمی با انتخاب برخی چهرههای خاکستری نزدیک به پایگاه اصلاح طلبان و ابقای برخی از چهرههای دخیل در چالشهایی نظیر گزینشهای سخت گیرانه و موج سواری بر شعار عدالت پزشکیان در حوزه آموزش که در ادامه به آن خواهم پرداخت تا به امروز توانسته است هم آن کارویژهای که از بیرون به او محول شده اجرا و مدیریت کند و هم ضمن برداشتن برخی گامهای عملی تلاش کند نشان دهد قصدش جلب رضایت جامعهای است که نمایندگیاش میکند.
در ادامه در سه بخش مجزا به بررسی عملکرد کاظمی در تغییر مدیران ستادی، نحوه مواجهه وی با شعار دولت پیرامون عدالت آموزشی و ارزیابی تیم روابط عمومی و رسانهای وزارت تحت مدیریت وی میپردازم.
مدیران ستادی
عملکرد کاظمی در تغییر و انتخاب افراد جدید در مجموعه معاونت ستادی و مدیران کل استانها از نگاه اغلب کارشناسان قابل قبول نبوده است. سرعت کند تغییرات، در کنار ماهیت غیرشفاف انتصابات نشان میدهد رنگ و بوی کارآمدی و جوانگرایی در رویکرد مدیریتی کاظمی جایی ندارد. مضاف بر اینکه ابقا و جابجایی همراه با ترفیع برخی مدیران ناکارآمد و ناخوشنام پیشین باعث شده است که این تصور در خصوص مدیریت شطرنجی کاظمی قوت بگیرد که او صرفاً برای رفع کیشی تلاش میکند تا به قول خودش و با ادبیاتی که این روزها انتقادها را روانه خود ساخته است سربازهایش را بیش از آنکه تغییر دهد، جابجا کند. ذکر مصادیق این نوع از رویکرد مدیریتی در رفتار کاظمی از حوصله این گزارش خارج است.
کاظمی که خود هیچ گاه برای معرفی مدیران کل استانها حضور پیدا نکرده است در برابر انتقادات نسبت به تعلل و ضعف کمیته انتصابات در انتخاب گزینههای رده اول معرفی شده از سوی کمیتههای راهبری، همیشه سکوت اختیار کرده است. در عوض در مجامع عمومی اما به شکل خصوصی حلقه مدیریتی و نه لزوماً فکری نزدیک به وی که تلاش میکند خود را با برند اصلاح طلب و بعضاً منتقد برخی رویههای حتی موجود در دولت نشان دهند، از فشارهای نمایندگان و نهادهای دیگر در تغییرات درون دیوان وزارت میگویند و شاید هم گوشه چشمی به همان صندلی که کاظمی در خیابان شهید سپهبد قرنی به آن تکیه زده است دوختهاند.
مجموع این مماشاتها و محافظهکاریها در رفتار کاظمی و اطرافیانش باعث شده است تا کورسوی فروغی که با اهتمام پزشکیان در بدو ورودش به دولت و حتی در حین ریختن رأی در صندوق آرا، نسبت به آموزش و پرورش سو گرفته بود، اندک اندک غروب کند و بر خیل بیصدایانی که صدایشان شنیده نمیشود افزوده شود.
عدالت آموزشی
عدالت یکی از پرتکرارترین کلیدواژههایی است که شاید اگر قرار باشد فهرستی از عناوینی که میتوان رئیس دولت را به واسطه آن شعارها از دولتهای سلفش متمایز کرد و بنا را بر داوری عملکرد او و تیمش بر این مبنا شناخت؛ یکی همین واژه پنج حرفی است که هم ریشه در فرهنگ دینی جامعه ایرانی دارد و هم در ادبیات و فرهنگ اساطیری سخنها پیرامون آن رفته است.
تشکیل جلسات منظم با محوریت مدرسه پیرامون این موضوع و تلاش برای ورود و جا انداختن آن به فضای افکار عمومی جامعه از سوی پزشکیان هر چند نسبت به اسلاف دیگر وی پرنگتر و البته قابل تمجیدتر است اما نقطه ضعف و پاشنه آشیل آن اتفاقاً در همان جایی قرار دارد که او به آن تکیه داده است. در اتاق فکر وی و وزیر مطبوع دولت هیچ طرح و نقشهای برای تحقق و یا عملیاتی ساختن این ایده او وجود ندارد. اطرافیان پزشکیان و به ویژه اتاق فکری که از خیابان قرنی به پزشکیان مشاوره میدهند درک حداقلی و محدود از مفهوم عدالت در نگاه رئیس جمهور دارند. از همین روست که با شوهای آجرچینی و موج سواری بر تحدید و کاهش امتحانات نهایی دانش آموزان و یا مانور خبری در خصوص کارت رفاه فرهنگیان و یا رفاهیات رمضان و بازگشت رد گزینش شدههای دولت قبل و یا همراهی با دانش آموزان در مسابقات ورزشی، تصویری ناموزون از اقدامات خود در راستای شعارهای رئیس جمهور ارائه دهند.
اطلاع رسانی و روابطعمومی
ضعف دستگاه اطلاع رسانی و روابط عمومی در وزارت تحت امر کاظمی بزرگترین پازل در مجموعه پاشنههای آشیل این مجموعه است. یک مجموعه رسانهای و روابطعمومی توانمند میتواند کاستیها و ضعفهای وزیر را روتوش کند. حلقه رسانهای و مشاوران وزیر در ایفای نقش میانجی وی با بدنه و انتقال نوع بازخوردها و نگاهها به عملکرد وی، اغلب و عمدتاً ناکارآمد نشان دادهاند. متأسفانه، مجموعه روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در سلسله حواشی ایجاد شده در دو هفته اخیر و حتی در برقراری ارتباط با ذی نفعان آموزش و پرورش که طیفی به وسعت تقریباً اغلب خانوادهها را دربرمیگیرد همواره در حاشیه بوده است.
انتشار با تأخیر و پرحاشیه تفاهم نامه پر سر و صدای کاظمی-رادان از جمله این ناکارآمدیها بود که نه تنها از سطح حواشی جمله دردسرساز وی نکاست؛ بلکه بر ابهامات ماجرا افزود. فرهادی در قامت سخنگو و صادقی در مقام رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی هیچ کدام به اندازه حتی یک رسانه محلی در تنویر افکار عمومی نسبت به رخدادها و چالشهای پیرامون کاظمی برونداد نداشتهاند و آدمی میماند که منطق اینکه چرا نقش این دو را یکی ایفا نمیکند چیست؟! و چرا یکی باید همچنان بماند و یکی آن چنان از قافله عقب مانده باشد که با نوشداروی بعد از مرگ سهراب تازه بکوشد با انتشار جزییات تحت عنوان تفاهم نامه از سنگینی سیل انتقادات بر کاظمی بکاهد و آن چنان ناشیانه با فرار به جلو ورود کند که بر حجم ابهامات پیرامون حواشی ایجاد شده بیافزاید.
بررسی مفاد تفاهم نامه نشان میدهد کسانی که آن را تنظیم کردهاند کوچکترین شناختی نسبت به معنای واژهها و بار معنایی کلمات مندرج در آن نداشتهاند و اساساً از ضعف ادارکی نسبت به جامعه وسیعی که با آن در ارتباطند رنج میبرند و فراتر از آن حتی فاقد دانش تربیتی شایسته برای درک جایگاه خود در دستگاهی که در آن مشغول خدمتاند هستند. معمولاً در نگارش هر متن تعهد آوری چه در قالب تفاهم نامه و چه در قالب قرارداد جزییات آن قدر باید آشکار و غیرقابل تفسیر باشند که راه را بر هر تفسیر دیگری ببندند. به همین یک نکته از هزاران عیب مترتب بر محتوا و شکل حاکم بر چنین تفاهم نامهای گذر میکنم؛ این که از جمله اهداف این سند ترویج توسعه، نظم و انضباط اجتماعی تعریف شده است با هزار و یک برداشت میتوان خوانش کرد، به ویژه آن که یک سوی دیگر میز فردی نشسته باشد که به برخوردهای سخت و سخنان تندروانه شهره عام و خاص باشد.