مطالب

بیایید روز معلم را نه به یک روز “نمادین” بلکه  به نقطه آغازی برای “همصدایی و اقدام جمعی” تبدیل کنیم

صندوق ذخیره باید تحت مدیریت و نظارت اعضا باشد/نظارت حراستی و امنیتی و اطلاعاتی مغایر با اساسنامه است

راند دوم در رم

راند اول دیپلماسی

متن کامل سخنان خاتمی در دیدار با منتخبین کنگره سازمان معلمان ایران

  • ورود به سایت
  • عضویت
دوشنبه اردیبهشت ۲۲, ۱۴۰۴
  • صفحه اصلی
  • اخبار
    • اخبار استانها
  • سازمان
    • واحدهای ده گانه
      • واحد مالی پشتیبانی
      • واحد آموزش
      • واحد اجتماعی
      • واحد پژوهش ونوآوری
      • واحد توسعه و تشکیلات
      • واحد جوانان و دانشجویی
      • واحد حقوقی
      • واحد رسانه وارتباطات
      • واحد طرح وبرنامه
      • واحد سیاسی
    • اساسنامه و مرام‌نامه
    • جلسات شورای مرکزی
    • اطلاعیه‌های سازمان
    • بیانیه‌ها
    • معرفی اعضای ارکان سازمان
    • فرم عضویت در سازمان
  • گفتگو
  • گزارش
  • یادداشت
  • دیدگاه
  • تشکل ها
  • گالری
    • گالری تصاویر
    • گالری فیلم
  • انتخاب سردبیر
  • باشگاه معلمان
  • پیشخوان روزنامه ها
 میم مثل معلم – چهار کلمه حرف حساب
دیدگاه

میم مثل معلم – چهار کلمه حرف حساب

آبان ۲۶, ۱۴۰۳ 117 0نظر
image_pdfimage_print

یاسمن ‌زاده گلپایگان

میم اول را از (ما) می‌گویم. ما دست‌اندرکاران آموزش کشور -از معلم و دبیر و مدیر گرفته تا برنامه‌ریزان آموزشی و عوامل برنامه میم مثل معلم- همگی به دنبال روزنه‌ای از نوریم تا ذره‌بین تخصص روی آن بیندازیم و آتشی به پا کنیم که گرمابخش قلب‌ها باشیم. قلب‌هایی که مخاطبینش می‌توانند درباره این برنامه خاص -یعنی میم مثل معلم- کودکان و نوجوانان باشند. همان‌ها که نام نسل زد و آلفا را یدک می‌کشند. دانش‌آموزانی که گویا همگان بر متفاوت بودن‌شان متفق‌القولند. بنابراین اگر امروز و در این مقاله با مطالبی رو‌به‌رو شدید که به نظرتان عجیب و غریب بود، بگذارید به پای یک جوان نسل زدی که پای لپ‌تاپ نشسته و دانه دانه حروف را انگشتی نگاشته تا ردی از قلمش را در صفحه کلاسی به وسعت ایران پررنگ‌تر کند و البته اگر حمل بر خودستایی نگذارید و احیانا ما را گودزیلا -یا چیزی شبیه به آن- خطاب نکنید، احتمالا بتوان دو نگاه مخاطب و مجری را توامان در این نوشته لمس کرد. البته می‌دانم این وصله‌های برچسب‌زنی به کارشناسان امر تربیت کمتر می‌چسبد، زیرا که چون شما اساتیدی به چون ما نسل زدی‌هایی زندگی آموختید و جرات دادید تا نقش بگیریم و ایفا کنیم. به احترام‌تان تمام قد می‌ایستم و به احترام‌تان می‌نویسم.

بیایید به (ما) برگردیم. ما دست‌اندرکاران آموزش کشور هر کدام با دغدغه‌های رنگارنگی دور میز پذیرایی شبیه به حرف میم دایره‌وار گشتیم تا به هدف‌هایی از کلان تا جزء برسیم که دنباله دارند.

آمده بودیم برای عدالت آموزشی. آمده بودیم الگوهای جدیدی برای آموزش ارایه دهیم. آمده بودیم تا ترفندهای فناورانه‌تر شدن فرآیند تدریس را برای همه نمایش دهیم. آمده بودیم تا ثابت کنیم حرفی برای گفتن داریم و در جامعه‌ای که کمبود گردش اطلاعات زیسته و خلاقیت‌ها را از آفت‌های بزرگش برمی‌شمریم، پیشگام پیشکش نتایج سالیان تلاش‌مان باشیم.

میم مثل معلم تریبون همه ما بود و همه به آن امید بسته بودیم که اولین مسابقه استعدادیابی معلمی در جهان با ۷۲ شرکت‌کننده از سراسر کشور زربارمان ایران بتواند گامی برای پیشبرد اهداف‌مان و افزایش انگیزه‌های‌مان برای مسیر پرفراز و نشیب زندگی حرفه‌ای بردارد. حالا و پس از حدود دو سال بدو بدو! جوانه جدیدی از معلمی در رسانه ملی زده شد که در نوع خود مبتکرانه و شجاعانه بود و حالا بیش از هر زمانی نیاز به نگهداشت و مراقبت دارد. کاری که بیشتر از اصحاب رسانه برمی‌آید تا عصای کهنسال آموزش باشند. به راستی که اگر ما معلمان پتانسیل کنشگری علوم تربیتی را در کنار درس و مشق و زندگی به پشت نیمکت‌نشینان زمان خود آموخته باشیم، حالا برای‌مان خورشید می‌شوند تا بتابیم بر هر آنچه تا امروز در تاریکی غبار گرفته بود. ما در حال نظاره نتیجه تربیت یک نسل هستیم و شاید پیامی بزرگ، شوک‌برانگیز و خارج از توان‌مان باشد که حافظ بگوید: ‌گر تو نمی‌پسندی، تغییر کن قضا را!

به راستی امروز سیستم آموزشی چقدر در آموزش زندگی موثر بوده و تا آنجا که عصا بسازد چند فرسخ لنگ‌لنگان راه دارد؟ اصلا بگذارید عینِ علم معلمی را از همین‌جا آغاز کنیم که آیا از منظر یک نسل زدی، سیستم آموزش کلان کشور رشد کرده است؟

ما روی سند خوبیم! خیلی هم خوب

با یک نگاه اجمالی به میزان مشارکت مربیان پیش از دبستان، آموزگاران و دبیران در خواهیم یافت که پرچم دبستانی‌ها بار دیگر برافراشته شده و با عرض تبریک به سیاستگذاران عرصه کودک‌پروری باید اذعان داشت که این یعنی ما دو عرصه مهم، ضروری و کلیدی را کم انگاشته‌ایم یا به آنچه باید در آن پرداخت یا نپرداخته‌ایم. اولی زمان طلایی مهم تربیت پیش از دبستان است و دومی دبیرستان‌ها که پر از نوسان‌های هورمونی و دوره بلوغ و نبوغ و خودشناسی است.

اگر فرض را بر این بگیریم که ساز و کار‌های پایش و اطلاع‌رسانی همه ارکان آموزش با عدالت در مقاطع تحصیلی همراه بوده است، گمان می‌رود آموزش دبستان از یک طرف بام و آموزش‌های دیگر از آن طرف بام افتاده‌اند. گویی کودک با هر تجربه زیسته که در هفت سال اول زندگی خود مواجه بوده به یک‌باره وارد فضای شاد، پر از ابزارهای آموزشی و رنگ می‌شود و در ادامه همزمان با ورود به سال‌های حساس نوجوانی به دبیرستانی پای می‌نهد که کمتر از آن در کلاسی به وسعت ایران به تماشا نشستیم.

راستی چرا دبستان‌های‌مان تا این حد ظرفیت حضور پرشکوه خلاقیت‌ها و مانور ایده‌های بکر و شادی‌آور باشد در حالی که دیگر عرصه‌های آموزش رسمی کشور خود را تا حدی حتی بی‌نیاز از این امر می‌دانند؟ نیاز واقعی چه غلظتی از انگیزه‌ورزی، هیجان‌طلبی و استفاده از شیوه‌های متنوع آموزشی است؟

به گمان من تغییری که در سیستم اداره دبستان‌های کشور به وجود آمده است برخاسته از نیاز نوی جامعه مخاطب از جمله اولیا و کودکان است و همزمان با ورود ایشان به مقاطع بالاتر پیش خواهد رفت. بنابراین انتظار اینکه تغییر به وجود آمده را حتی با در نظر گرفتن تمام کلاس‌های ضمن خدمت امثالهم نوعی توسعه بدانیم کمی دور از ذهن است. من محصل علوم تربیتی در سطح ارشد که اتفاقا سال‌های زیادی از دانش‌آموزی‌ام نگذشته گمان می‌کنم از اهداف ما در میم مثل معلم باید ایجاد تعادل در این ور بام و آن ور بام باشد یعنی تربیت دبستانی‌های جست‌وجوگر، منعطف و مستقل با دایره لغوی گسترده و تفکر تحلیلی قوی که دروس پایه را درک کرده است و تحویل آنها به عرصه تخصصی‌تر دوره اول دبیرستان به منظور کشف خویشتن و انتخاب مسیر زندگی خود در کنار مهارت‌های حل مساله و تکنیک‌های یادگیری عمیق تا برای سه سال دبیرستان متمرکز روی آنچه می‌خواهند با سیستمی شخصی‌سازی شده تلاش کنند و حمایت شوند. ان‌شاءالله که در مراحل بعدی صاحب‌نظران این موضوع پیشنهادی را به منظور ایجاد یکپارچگی بیشتر مدنظر داشته باشند.

در این صورت است که می‌تواند تاثیر بسزایی در تربیت نسل داشته باشد و شکاف‌های ایجاد شده در جامعه را قدرتمندانه همپوشانی کند. در غیر این صورت نفوذ لازم را ندارد و توقع این تاثیر چیزی بیش از توان بدنه آموزش کشوری خواهد بود که صرفا برایش دیکته کرده باشند که از رو بخواند و بگوید: نقطه سر خط!

لام معلم را برای لطف و عتاب کنار گذاشته بودم. ما میمی‌ها به عنوان سردمداران سرمایه‌گذاری روی انسان نیک می‌دانستیم که ممکن است با کاستی‌ها، بی‌برنامگی‌ها، کم لطفی‌هایی مواجه شویم دقیقا به همان میزان که احتمال داشت فرصت‌های رشد فردی و جمعی برای خودمان و جهان پیرامون‌مان فراهم ‌سازیم.

اینکه حالا ابعاد و کارکرد این برنامه تا چه حد به غایت القصوای هر دانه از خوشه ما نزدیک است را هر کسی از ظن خود خواهد پنداشت، اما اگر استاندارد را آنچه در نظر بگیریم که از گفته خود گروه کارگردانی گرته‌برداری شده باشد، باید حتما یک مشاور آموزشی تخصصی در کنار تیم هنری می‌بود تا به هنر ظریف معلمی رندانه سینما اضافه می‌کردیم و متن را قوت می‌بخشیدیم و تمرین می‌کردیم -آن هم گروهی، بر صحنه با محتوای دیجیتال- تا اجرایی تلویزیونی‌تر به مخاطب سختگیرتر امروزی ارایه دهیم که در مرحله پخش به جان همگی ما چون چای بعد از خستگی بچسبد.

اینها همکاری گروه کارگردانی و شرکت‌کنندگان را توامان می‌طلبید و هیچ گروهی نباید خدمات‌دهنده گروه دیگر می‌بود، چراکه محتوای اصلی، اجراهایی هستند که آبروی تمام ما میمی‌ها بود و پرداخت به آن، تمام برنامه را پرشورتر می‌کرد.

از آنجایی که این یک اقدام تلفیقی از آموزش و تلویزیون بود هر گروه ‌باید فرصت پیدا می‌کرد تا ایده‌های دیگری را بشنود، درباره تناقضات بحث شود و نتیجه‌ای با در نظر گرفتن حساسیت‌های رسانه ساخته و پرداخته شود که البته نمی‌خواهم سیاه‌نمایی کنم که هیچ نبود، اما هر چه که بود کاش مثل کلاس اولی‌ها مزین به تشدیدش می‌کردیم.

از اینها که بگذریم، به تیم داوری می‌رسیم که حالا باید به نظاره بنشینند و تفکر عمومی را درباره نظرات‌شان با اندیشه خود در آمیزند و ترازو به دست حرف حساب‌شان را کتابت کنند.

مطمئنا این تجربه برای عزیزان داور هم نو بوده و حتما در لحظاتی تحت تاثیر هیجانات خود قرار گرفته‌اند، اما به هر حال حضور اساتید برای تک‌تک ما میمی‌ها ارزنده بود و قطعا اگر معیار دقیقی برای نظردهی داشتند در نگاه مخاطب و شرکت‌کنندگان موثرتر واقع می‌شد. به قول دکتر حافظی‌نژاد «می‌شد کمی عمیق‌تر بود» و در نظردهی به معلمان با هویت تفکر مشخصی عمل کرد.

میم آخر را از به رسم اول هر برنامه با شعری آذین می‌بندم که « همه قبیله من عالمان دین بودند/

مرا معلم عشق تو شاعری آموخت» سعدی

کارشناس ارشد برنامه‌ریزی‌ آموزشی 

منبع؛ روزنامه اعتماد 22 آبان 1403 خورشیدی

مطلب قبلی
مطلب بعدی

ارسال دیدگاه Cancel reply

You must be logged in to post a comment.

دسته بندیهای مطالب
  • اخبار 637
  • اخبار استانها 19
  • اساسنامه - مرامنامه 4
  • اطلاعیه‌های سازمان 3
  • انتخاب سردبیر 423
  • اندیشه 152
  • بیانیه‌ها 32
  • پیشخوان روزنامه ها 1
  • تجربه معلمی 25
  • تشکل ها 9
  • تعلیم و تربیت 10
  • جلسات شورای مرکزی 2
  • دسته‌بندی نشده 485
  • دیدگاه 1001
  • سازمان 22
  • کتاب 10
  • گزارش 322
  • گفتگو 315
  • معرفی اعضای ارکان سازمان 9
  • واحد آموزش 1
  • واحد اجتماعی 1
  • واحد توسعه و تشکیلات 2
  • واحد رسانه وارتباطات 2
  • واحد سیاسی 1
  • یادداشت 232

آخرین مطالب

Manfaat Vitamin C untuk Mencerahkan Kulit

اردیبهشت ۲۲, ۱۴۰۴

Mengenali Tenaga Kerja Lokal: Peranan, Hak, dan Rintangan di Zaman

اردیبهشت ۲۲, ۱۴۰۴

Panduan Memilih Layanan [Jenis Layanan] di HomerHighPels.com

اردیبهشت ۲۱, ۱۴۰۴

Maxwin dalam Game Slot Gacor: Bagaimana Meraih Kemenangan Maksimal?

اردیبهشت ۲۱, ۱۴۰۴


سازمان معلمان ایران سازمان معلمان ایران

دسته بندیها

اخبار
اخبار استانها
سازمان
گفتگو
گزارش
یادداشت
دیدگاه
تشکل ها
انتخاب سردبیر
باشگاه معلمان
پیشخوان روزنامه ها

دسترسی ها

وزارت آموزش و پرورش
شورای عالی انقلاب فرهنگی
مجلس شورای اسلامی
پایگاه اطلاع رسانی دولت
انجمن اسلامی معلمان ایران
کانون صنفی معلمان ایران
مجمع فرهنگیان ایران اسلامی

شبکه های اجتماعی

© Copyright 2025. All rights reserved.