مطالب

حمایت سخنگوی سازمان معلمان ایران از بیانیه کانون صنفی معلمان

بیایید روز معلم را نه به یک روز “نمادین” بلکه  به نقطه آغازی برای “همصدایی و اقدام جمعی” تبدیل کنیم

صندوق ذخیره باید تحت مدیریت و نظارت اعضا باشد/نظارت حراستی و امنیتی و اطلاعاتی مغایر با اساسنامه است

راند دوم در رم

راند اول دیپلماسی

  • ورود به سایت
  • عضویت
دوشنبه خرداد ۲۶, ۱۴۰۴
  • صفحه اصلی
  • اخبار
    • اخبار استانها
  • سازمان
    • واحدهای ده گانه
      • واحد مالی پشتیبانی
      • واحد آموزش
      • واحد اجتماعی
      • واحد پژوهش ونوآوری
      • واحد توسعه و تشکیلات
      • واحد جوانان و دانشجویی
      • واحد حقوقی
      • واحد رسانه وارتباطات
      • واحد طرح وبرنامه
      • واحد سیاسی
    • اساسنامه و مرام‌نامه
    • جلسات شورای مرکزی
    • اطلاعیه‌های سازمان
    • بیانیه‌ها
    • معرفی اعضای ارکان سازمان
    • فرم عضویت در سازمان
  • گفتگو
  • گزارش
  • یادداشت
  • دیدگاه
  • تشکل ها
  • گالری
    • گالری تصاویر
    • گالری فیلم
  • انتخاب سردبیر
  • باشگاه معلمان
  • پیشخوان روزنامه ها
 روشنفکران بر سر پیچ اول راه انقلاب!
دیدگاه

روشنفکران بر سر پیچ اول راه انقلاب!

آبان ۱۳, ۱۴۰۲ 180 0نظر
image_pdfimage_print

مهردادحجتی

واقعیت این است تقریبا همه روشنفکران سرشناس از «اشغال سفارت امریکا» حمایت کردند! مهم‌ترین آنها که در کانون نویسندگان ایران عضویت داشتند در دو بیانیه جداگانه از آن رویداد حمایت کردند. بیانیه نخست، با امضای محمود اعتماد‌زاده (به‌آذین)، هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، فریدون تنکابنی و محمدتقی برومند منتشر شده بود که بلافاصله با استقبال چهره‌هایی روبرو شده بود. چهره‌هایی همچون: جمال میرصادقی، محمدقاضی، جلال سرفراز، ناصر موذن، هانیبال الخاص، ناصر ایرانی، بهزاد فراهانی، رکن‌الدین خسروی، احسان طبری، بهاءالدین خرمشاهی، نازی عظیما، امیرحسین آریانپور، پرویزمسجدی و کاظم هژیرآزاد… البته بلافاصله پس از انتشار، گروه کثیری خواهان اضافه شدن نام‌شان در این بیانیه شده بودند که طی روزهای بعد در جراید نام‌شان منتشر شد. اما بیانیه دوم با امضای دکتر باقر پرهام، دکتر غلامحسین ساعدی، احمد شاملو، دکتر اسماعیل خوئی، محسن یلفانی منتشر شده بود. گروهی دیگر از اعضای بلندپایه کانون نویسندگان که چندان تمایلی به همراهی با گروه نخست نداشتند، آنها به «توده‌ای بودن» گروه نخست معترض و راه خود را از آنها جدا کرده بودند. ضمن اینکه بیانیه اول، خطاب به آیت‌الله خمینی نوشته شده بود و بیانیه دوم خطاب به دانشجویان خط امام. مشی گروه دوم به چریک‌های فدایی نزدیک بود و گروه نخست به حزب توده، هرچند هر دو گروه سال‌ها با باور «چپ» شعر و داستان منتشر کرده بودند و تا پیش از بهمن ۵۷ چندان نشانه‌ای از چنین اختلاف عمیقی بروز نکرده بود و بعدها فریدون تنکابنی ریشه این اختلاف را به «ده شب» معروف گره زده بود و از اختلافی که در همان شب‌ها نطفه بسته بود، سخن به میان آورده بود. در پیام نخست خطاب به آیت‌الله خمینی آمده بود: «حضور عالی آیت‌الله العظمی امام خمینی (ره) رهبر آزموده و رهشناس انقلاب اسلامی ایران در تایید سیاست استوار ضد امپریالیستی آن بزرگوار، ایران که با اشغال لانه فتنه‌انگیزی و جاسوسی سفارت امریکا از سوی جوانان عزیز و ارجمند دانشجوی ما می‌رود تا به اوج قله امروزی برسد. در همگامی با قشرهای انبوه، زحمت‌کش و محروم ایران که انقلاب اجتماعی، استقرار عدل و برابری و نیل به حد آبرومندی از رفاه در سایه کار شریف و بارور را دنباله طبیعی و ضروری انقلاب سیاسی می‌دانند و به امید اینکه خلق قهرمان ایران با مجاهدات جانبازانه خود موفق گردد تا استقلال سیاسی، اقتصادی، مالی، نظامی و فرهنگی کشور را به نحو اکمل تحقق بخشد و در سایه دین چنین استقلال واقعی حقوق ‌و آزادی‌های مدنی و اجتماعی را برای همه افراد مردم و شرکت عملی‌شان را در اداره امور ملی و محلی، به دور از هرگونه تبعیض تامین کنند. ما امضا‌کنندگان زیر، اعضای کانون نویسندگان ایران که به فعالیت دوره اخیر این کانون معترض بوده و هستیم اعلام می‌داریم که سقف مبارزه ما همان سقف واحد انقلاب به رهبری امام است و از این پس نیز، همچنان که در گذشته، نیروهای اندیشه و قلم و بیان هر یک از ما وقت خدمت به خلق و انقلاب خلقی و اسلامی ایران خواهد بود. با سلام و درود گرم انقلابی. محمود اعتماد‌زاده (به‌آذین)، سیاوش کسرایی، امیرهوشنگ ابتهاج (سایه)، فریدون تنکابنی، محمدتقی برومند. (۱۵آبان۱۳۵۸) 
  این بیانیه به شکل تلگرام به محل اقامت آیت‌الله خمینی در قم ارسال شده بود. با آنکه در آن نامی از حزب توده برده نشده بود اما امضا‌کنندگان اصلی همه از اعضای حزب بودند که به نظر در ادامه سیاست‌های این حزب در حمایت از سیاست‌های رهبر پر نفوذ انقلاب آن را نوشته بودند. بیانیه‌ای که بعدها با انتقادهای بسیاری از سوی گروه‎های سیاسی مخالف روبرو شده بود. این بیانیه در روزهای بعد توسط چهره‌های فرهنگی و هنری بسیاری امضا و در روزنامه‌ها بازنشر شد. پنج نویسنده بیانیه که همه از اعضای ارشد کانون نویسندگان بودند، مورد اعتراض دیگر اعضای پر نفوذ کانون قرار گرفتند و مدتی بعد از کانون اخراج شدند! شناخته‌شده‌ترین چهره‌هایی که تصمیم به اخراج آن پنج نویسنده گرفته بودند، احمد شاملو و غلامحسین ساعدی بودند. افرادی با افکاری سازش‌ناپذیر که سر آشتی با رهبران انقلاب نداشتند. آنها از همان ابتدا با چپی‌های حزب توده، مرز‌بندی خود را آشکار کرده بودند. حمایت‌های مداوم ارگان رسمی حزب توده – «مردم»- از آیت‌الله خمینی و همچنین دادگاه‌های انقلاب، این چهره‌ها را از آنها کاملا دور کرده بود و حالا کار رسما به جدایی کشیده بود. احمد شاملو در برابر هوشنگ ابتهاج ایستاده بود! «روزگارغریبی» بود. روزگاری پر نوسان و پر هیاهو که مدام آبستن حادثه بود. گروه دوم اما در بیانیه‌ای خطاب به دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نوشته بود: «دانشجویان عزیز جای بسی شادمانی است که جوهر اصلی انقلاب ایران یعنی مبارزه بی‌امان با امپریالیسم جهانی به‌ویژه امپریالیسم امریکا، یک بار دیگر به همت شما فرزندان رشید ملت در دستور روز قرار گرفت. اقدام شما در لحظه‌ای که امپریالیسم امریکا شاه فراری را در دامان خود پناه داده است نشان داده که دانشگاه همچنان سنگر مبارزه در راه آزادی و استقلال میهن عزیز است و پرچم جهاد ضد امپریالیستی را قهرمانانه به دوش می‌کشد. هیات دبیران کانون نویسندگان ایران به نمایندگی از جانب کلیه اعضای این کانون وظیفه خود می‌داند که در این لحظات حساس به روح ضد امپریالیستی مبارزه مقدس شما درود بفرستد و آرزو کند که میهن ما در پرتو همبستگی و یکپارچگی همه نیروهای مترقی و ضد امپریالیست از سلطه جهان‌خواران بین‌المللی رهایی یابد و آزادی و دموکراسی مبتنی بر حاکمیت توده ما که سنگ بنای شکوفایی اندیشه و تفکر و اعتلای فرهنگ جامعه است در پرتو رهایی کامل ملت ما از سلطه امپریالیسم خون‌خوار هرچه زودتر در سرزمین ما تحقق پیدا کند. ما از صمیم قلب امیدواریم همچنان‌ که مبارزه علیه دستگاه دیکتاتوری شاه مخلوع به قیام یکپارچه خلق و سرنگونی رژیم پلید شاهنشاهی منجر شد، این‌بار نیز قاطعیت موضع ضد امپریالیستی شما به یک مبارزه بی‌وقفه و آگاهانه در همه سطوح علیه امپریالیسم بینجامد.» این بیانیه با امضای دکتر باقر پرهام، دکتر غلامحسین ساعدی، احمد شاملو، دکتر اسماعیل خوئی و محسن یلفانی منتشر شده بود. همان «پنج سوار سرنوشت» که قرار بود سرنوشت کانون نویسندگان را پس از آن تصفیه، در دست بگیرند! آنها هم البته بعدها مورد اعتراض دیگران قرار گرفتند چنان که بعدها فریدون تنکابنی گفته بود؛ بیشتر کسانی که از تلگرام آن پنج عضو اخراجی به آیت‎الله خمینی حمایت کرده بودند، در اعتراض به «روش خودسرانه و سلطه‌جویانه» هیات دبیران کانون – یعنی شاملو و ساعدی و آن سه تن دیگر – دسته‌جمعی از کانون کناره‌گیری کرده بودند. 
اما تنها حمایت روشنفکران از «اشغال سفارت امریکا» نبود که عجیب بود! مخالفت رییس دولت وقت با آن حرکت انقلابی دانشجویان، به مراتب عجیب‌تر بود! چون چندی بعد هم، همه آن روشنفکران امضا‌کننده آن دو بیانیه و هم اعضای دولت موقت، همه در شمار مغضوبان درآمدند و هر یک به سرنوشت عجیبی گرفتار شدند. به نظر اتفاق عجیبی بود؛ مخالفت «مهندس مهدی بازرگان» با اقدام دانشجویان خط امام! عجیب از این رو که او مورد اعتمادترین فرد در میان همه رجل سیاسی برای تشکیل دولت در حساس‌ترین برهه تاریخ، در چشم آیت‌الله خمینی بود. او مورد توافق همه گروه‌های انقلابی نزدیک به رهبران انقلاب بود. کسی که کارنامه مبارزاتی داشت و سال‌هایی را در زندان شاه گذرانده بود. در دولت مصدق، مسوولیت نفت جنوب را برعهده داشت و به رهبر ملی نزدیک بود و همه مبارزان بزرگ او را از نزدیک می‌شناختند. از جمله آیت‌الله سیدمحمود طالقانی که بسیار به او نزدیک بود. او نیز در شمار کسانی بود که پس از کودتای ۲۸ مرداد بارها از سوی رژیم آزار دیده بود. او در ۱۵ خرداد۴۲ از آیت‌الله خمینی حمایت و تمامی سال ۵۷ را برای پیروزی انقلاب تلاش کرده بود. حالا اما در برابر اشغال سفارت، موضعی برخلاف موضع آیت‌الله خمینی گرفته بود. او نگران بر هم خوردن اوضاع و از دست رفتن دستاوردهای اصلی انقلاب و به انحراف کشیده شدن انقلاب بود. به همین خاطر هم بلافاصله در اعتراض به آن، استعفا داده بود. اتفاق مهمی بود. نخستین گروه از یاران سرشناس انقلاب، صف خود را از صف دیگران جدا کرده بود. مهندس بازرگان، معتقد به برقراری نظم و استقرار قانون بود. او در مقام رییس نخستین دولت انقلاب، نیاز به اقتدار برای برقراری نظم داشت. او بارها همه گروه‌ها و احزاب را پس از پیروزی، به آرامش و خویشتنداری دعوت کرده بود و از همه برای اقدامات قانونی مهلت خواسته بود. چیزی که البته با آن شور و هیجان انقلابی سازگار نبود. همه در آن روزها، بی‌قرار و هیجانزده بودند. هیچ‌کس قرار در خانه نشستن نداشت. هیچ‌کس برای اقدامات سنجیده «گام به گام» تحمل نداشت! همه اقدام «قاطعانه» و «انقلابی» طلب می‌کردند و این با روحیه بازرگان، البته همخوانی نداشت. دانشجویان خط امام هم، همه انقلابی‌های دو آتشه‌ای بودند که قصد شعله‌ورتر کردن آتش انقلاب داشتند. شعله‌ور کردن احساسات «ضدامپریالیستی» که بتوان جهان را هم متوجه این نقطه از کره خاک کرد! چنانکه این اتفاق رخ داد. دولت موقت انقلاب پیش از یکسالگی، به دست خود انقلابیون مسلمان و البته با حمایت روشنفکران چپ مارکسیست از هم فرو پاشید و رهبر کاریزماتیک و پرنفوذ انقلاب، تمام‌قد از اقدام دانشجویان حمایت کرد. او در جمله‌ای تاریخی آن حرکت را «انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول» نامیده بود. کشور هم از همان تاریخ – ۱۳ آبان ۱۳۵۸ – وارد دالانی از وقایع غیرقابل بازگشت و مهم شده بود. وقایعی که سرنوشت کشور را برای همیشه تغییر می‌داد و انقلاب را به مسیری تازه می‌برد. سرنوشت همه آنها که از آن اقدام انقلابی حمایت کردند اما بی‌شباهت به سرنوشت همه آنها که با آن اقدام – اشغال سفارت – مخالفت کردند چندان بی‌شباهت نبود. هر دو گروه مغضوب شدند. گروهی منزوی و گروهی مهاجرت کردند. کانون نویسندگان مدتی پس از انقلاب به محاق رفت و تا سال‌ها اجازه فعالیت پیدا نکرد. احمدشاملو پس از چند تلاش برای انتشار نشریه، از هرگونه فعالیت آشکار بازماند. غلامحسین ساعدی به فرانسه کوچ کرد. به‌آذین به همراه بسیاری از سران حزب توده دستگیر و محاکمه شد. احسان طبری نیز همچون به‌آذین روزگاری را در زندان گذراند. هوشنگ ابتهاج پس از اخراج از کانون، از همه فعالیت‌ها منع شد و راه غربت در پیش گرفت و در «کلن» منزل کرد. محسن یلفانی و اسماعیل خویی نیز هریک راه غربت در پیش گرفتند و جلای وطن کردند. سیاوش کسرایی – سراینده ترانه «والا پیامدار» با صدای فرهاد که به «محمد» شهره شد – راهی مسکو و سپس وین شد و همانجا در غربت و سرما مرد. مهندس بازرگان، حزبش – نهضت آزادی ایران- غیرقانونی اعلام و از هرگونه فعالیت سیاسی منع شد. ابراهیم یزدی وزیر خارجه فعال و نزدیک او هم برای همیشه طرد شد. اما دانشجویان مسلمان پیرو خط امام هریک سرنوشت دیگری یافتند. آنها ابتدا – همچون سلبریتی‌های روزگار – بسیار محبوب و سرشناس شدند. دانشجویان پیش‌تر گمنام که به ‌ناگاه بسیار سرنوشت‌ساز شدند. آنها سال‌ها بعد هم در پیچ دیگر تاریخ به ملاقات مردم آمدند. در «دوم خرداد ۱۳۷۶» که این‌بار نیز سرنوشت تازه‌ای رقم زدند! عجیب نیست؟!

منبع: روزنامه اعتماد13 آبان 1402 خورشیدی

مطلب قبلی
مطلب بعدی

ارسال دیدگاه Cancel reply

You must be logged in to post a comment.

دسته بندیهای مطالب
  • اخبار 637
  • اخبار استانها 19
  • اساسنامه - مرامنامه 4
  • اطلاعیه‌های سازمان 3
  • انتخاب سردبیر 423
  • اندیشه 152
  • بیانیه‌ها 33
  • پیشخوان روزنامه ها 1
  • تجربه معلمی 25
  • تشکل ها 9
  • تعلیم و تربیت 11
  • جلسات شورای مرکزی 2
  • دسته‌بندی نشده 106
  • دیدگاه 1003
  • سازمان 22
  • کتاب 10
  • گزارش 325
  • گفتگو 316
  • معرفی اعضای ارکان سازمان 9
  • واحد آموزش 1
  • واحد اجتماعی 1
  • واحد توسعه و تشکیلات 2
  • واحد رسانه وارتباطات 2
  • واحد سیاسی 1
  • یادداشت 234

آخرین مطالب

Main Aman & Gampang Menang: Link Resmi Slot Gacor 777

خرداد ۲۵, ۱۴۰۴

Daftar Situs Slot Gacor Online Terbaru dan Resmi 2025 Hari

خرداد ۲۵, ۱۴۰۴

MEDUSA88: Gerbang Resmi Alternatif Menuju Keuntungan Maksimal di Dunia Digital

خرداد ۲۴, ۱۴۰۴

Perbandingan Situs Slot Depo 10k Populer

خرداد ۲۴, ۱۴۰۴


سازمان معلمان ایران سازمان معلمان ایران

دسته بندیها

اخبار
اخبار استانها
سازمان
گفتگو
گزارش
یادداشت
دیدگاه
تشکل ها
انتخاب سردبیر
باشگاه معلمان
پیشخوان روزنامه ها

دسترسی ها

وزارت آموزش و پرورش
شورای عالی انقلاب فرهنگی
مجلس شورای اسلامی
پایگاه اطلاع رسانی دولت
انجمن اسلامی معلمان ایران
کانون صنفی معلمان ایران
مجمع فرهنگیان ایران اسلامی

شبکه های اجتماعی

© Copyright 2025. All rights reserved.