از «زاهدان» تا «تهران»!
محمد بلوچزهی
تا پیش از تاریخ هشتِ مهرِ هزاروچهارصدویک افکار عمومی در سیستانوبلوچستان همواره دو عامل «بعد مسافت» یا دوری از مرکز و نیز «خواست یک اقلیت قدرتمند محلی بر اکثریت بیصدا» را در این استان مهمترین دلایلی برمیشمردند که روند توسعه استانی را به تعویق انداخته و عدم تحقق مطالبات واقعی مردمی را موجب شده است و صدالبته در فرصتهای پیش آمده چون انتخابات و نشستهای ملی و محلی و امثالهم الیت سیاسی و اجتماعی حاضر و ناظر همواره امیدوارانه برای تعدیل و اصلاح این رویه سخت تلاش میکردهاند. به عبارتی دیگر در گذشته، ذهنیت و تصور غالب شکل گرفته پررنگ فضای سیاسی و اجتماعی محلی همواره دو عامل «جغرافیایی» و «انسانی» را از سدکنندگان راه توسعه در این استان متکثر و قومیتنشین میدانسته. به این معنا که برخی جریانات ذینفوذ، همواره مانع رسیدن صدا و مطالبات واقعی اکثریت مردم بلوچ و حتی نیز سیستانی به گوش پایتختنشینان بوده و با وارونه جلوه دادن و تحریف واقعیتها و تحمیل خواست و اراده شخصی خویش مانع شنیدن و رسیدن صدای جمعی ایشان شدهاند.
اما به مدد همان مدیریت محلی عقلانیتگریز و رویکرد ناصواب و کمخردانه بحرانزا اکنون چنان فاصلهای عمیق بر باورها و نگرشهای مردم به وجود آورده و با ناشیگری و بیتدبیری خویش تشتت و شکاف و چندپارگی را بر فضای این استان مهم و استراتژیک مستولی کرده که حتی تاکنون از عهده و توان هر دشمن خارجی نیز خارج بوده است! حال یکسال از واقعه تلخ و خونبار هشت مهر هزاروچهارصدویک و کشته و زخمی شدن افراد بیگناه در زاهدان میگذرد که اکنون در فضای سیاسی و اجتماعی و رسانهای از آن به جمعه خونین و بعد از آن جمعههای خونین زاهدان و خاش یاد میشود. حوادثی که ناشی از ناآگاهی، ضعف تحلیل و عدم تسلط و شناخت کافی بر فضای استانی توسط مدیریت محلی عنوان میشد و نیز ناتوانی از درک درست و منطقی رخدادهای جاری منطقه حال تکرار آن حوادث و دامن زدن بیشتر التهابات با رفتارهای غیرسیاسی خود صحه گذاشت بر همان گمانههای عدم شناخت منطقه و سوءمدیریت رخدادهای به وقوع پیوسته استانی و صد البته ضعف آشکار محاسباتی. به تعبیر بلوچان خشونت را با خشونت نتوان مهار کرد، بلکه با سیاست و کیاست و عقلانیت خواهد توانست از حجم خشمها و کدورتها کاست و بر آن فائق آمد و فضا را تلطیف کرد و بحرانها را نیز مدیریت. هر چه فضای ملتهب سیاسی و اجتماعی موجود در این استان بسته و سنگینتر باشد رویکردها صورتی سخت و غیرانعطاف به خود گیرد، به مراتب بیشتر بر التهابات دامن زده خواهد شد و حساسیتها را پررنگ خواهد کرد. تجربه ادوار متعدد مدیریتی دولتهای مختلف طی این چهلواندی سال ثابت کرده است که هرگاه رویکردها نسبت به اداره امور داخلی و استانی مبتنی بر اعتمادسازی و همدلی بوده و از نگاه صرف امنیتی و نظامی به راهبرد فرهنگی و اجتماعی تغییر مسیر داده شده میزان مشارکتهای اجتماعی را به طرز چشمگیری بالا برده و افزایش سطح امنیت و اعتماد ملی را باعث شده و پویایی و نشاط و شادابی را بر جامعه محلی برقرار کرده و پایدار. متاسفانه باید اذعان داشت که در فضای ملتهب و تنشآلود و تشتتآمیز موجود که عقلانیت از هر سوی رنگ باخته و احساسات بر تمام شؤون جاری غالب شده حتی تحلیل و بررسی رخداد تاسفبار جمعه خونین زاهدان و پس از آن خاش در فضای عمومی و التهابزده فعلی اگر با بیدقتی و نادیده گرفتن حساسیتهای وضعیت موجود صورت گیرد ممکن است هر آن به دامن زدن حساسیتها و تنشها و تشدید التهاب منجر شود. خطایی که طی این مدت متاسفانه تاکنون از سوی برخی رسانهها و حتی سیاسیون به کرات رخ داده و با موضعگیریها، اظهارات و اقدامات نسنجیده و تحریکآمیز کار را به اینجا کشانده و مسیر را بر ادامه التهابات، تقابل، تنشها و نارضایتیهای پیدا و پنهان هر چه بیشتر گشوده است. بنابراین در چنین وضعیت غمبار پیشآمدهای از «زاهدان» تا «تهران» باید توجه داشت سخن به میان آوردن و تحلیل و بررسی دو رخداد گذشته و اعتراضات جاری استان توسط رسانهها و مقامات دولتی و فعالان سیاسی مانند روی بند راه رفتن است و باید جوانب حساسیتها درنظر گرفته و تعقل و دوراندیشی نیز در مواضع لحاظ شود، چراکه در حال حاضر با توجه به چنددستگی و حساسیتهای پیشرو هر رفتار، موضعگیری، گفتار، تحلیل، تعدیل، تجلیل و تفسیر دو روی سکه خواهد بود که هم خواهد توانست حساسیتزدا باشد و هم اینکه تحریکآمیز و بحرانزا.
منبع: روزنامه اعتماد 9 مهر 1402 خورشیدی