مطالب

بیایید روز معلم را نه به یک روز “نمادین” بلکه  به نقطه آغازی برای “همصدایی و اقدام جمعی” تبدیل کنیم

صندوق ذخیره باید تحت مدیریت و نظارت اعضا باشد/نظارت حراستی و امنیتی و اطلاعاتی مغایر با اساسنامه است

راند دوم در رم

راند اول دیپلماسی

متن کامل سخنان خاتمی در دیدار با منتخبین کنگره سازمان معلمان ایران

  • ورود به سایت
  • عضویت
دوشنبه اردیبهشت ۲۲, ۱۴۰۴
  • صفحه اصلی
  • اخبار
    • اخبار استانها
  • سازمان
    • واحدهای ده گانه
      • واحد مالی پشتیبانی
      • واحد آموزش
      • واحد اجتماعی
      • واحد پژوهش ونوآوری
      • واحد توسعه و تشکیلات
      • واحد جوانان و دانشجویی
      • واحد حقوقی
      • واحد رسانه وارتباطات
      • واحد طرح وبرنامه
      • واحد سیاسی
    • اساسنامه و مرام‌نامه
    • جلسات شورای مرکزی
    • اطلاعیه‌های سازمان
    • بیانیه‌ها
    • معرفی اعضای ارکان سازمان
    • فرم عضویت در سازمان
  • گفتگو
  • گزارش
  • یادداشت
  • دیدگاه
  • تشکل ها
  • گالری
    • گالری تصاویر
    • گالری فیلم
  • انتخاب سردبیر
  • باشگاه معلمان
  • پیشخوان روزنامه ها
 مهسا امینی و گزارش و خبر و گفت و گوهای مختلف از اعتماد
اخبار

مهسا امینی و گزارش و خبر و گفت و گوهای مختلف از اعتماد

شهریور ۲۷, ۱۴۰۱ 218 0نظر
image_pdfimage_print

«اعتماد» در گفت‌و گو با کارشناسان رویه‌های گشت ارشاد را بررسی کرد

مرگ مظلومانه‌ مهسا امینی

گفت‌وگو با حمیدرضا جلایی‌پور/ دوقطبی شدن جامعه به دنبال خشونت‌های ارشادی

 کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری مرکز در واکنش به حادثه ناگوار «درگذشت مهسا امینی» خواستار شد/ تشکیل کمیته حقیقت‌یاب، بازبینی دوربین‌ها، اخذ شهادت راویان عینی

 صدیقه شکوری‌راد به بهانه مرگ مهسا امینی درباره مضرات رفتارهای خشن سیستماتیک در بروز فجایع اجتماعی و عمومی می‌گوید/ حجاب در ایران به یک امر سیاسی بدل شده است

نیره  خادمی

 گشت ارشاد بیشتر زیر ذره‌بین رفته است و حتی شاید این‌ بار با درمیان بودن فاجعه مرگ یک دختر جوان کردستانی، رییس‌جمهور نیز نگاه آسیب‌شناسانه‌تری به آن داشته باشد؛ کسی که در مناظرات انتخاباتی خود تلویحا گفته بود که برای مردم گشت ارشاد نخواهد داشت، اما برای مدیران آری. چنین نشد و او با ابلاغ قانون بر زمین مانده دولت‌های پیشین درباره حجاب و عفاف به نوعی، مهر تاییدی بر همین رویه داشت، بنابراین از یک‌سو گشت ارشاد به کار خود ادامه داد و از سوی دیگر همزمان با انواع بحران‌های اقتصادی مردم تشویق شدند تا در کوچه و خیابان به یکدیگر تذکر دهند و حالا مدتی است که انتشار فیلم بگومگوها در این باره هم سرعت گرفت اگرچه پیش از آن هم دیده شده بود. اکنون با ماجرای مرگ مهسا (ژینا) امینی در جریان آنچه پلیس در بیانیه‌ای نامش را «توجیه» و «آموزش» گذاشته است، یک‌بار دیگر مخاطرات ادامه رفتارهای اینچنینی بیشتر شده است. پلیس و وزارت کشور هنوز مسوولیت ماجرا را بر‌عهده نگرفته‌اند و با پیش کشیده شدن بحث‌هایی درباره بیماری زمینه‌ای مهسا امینی به نحوی سعی کردند خود را از زیر بار اتهامات بیرون بکشند ولی خانواده مهسا اعلام کردند که او بیماری نداشته است. افکار عمومی هم این حرف‌ها را قبول ندارد به ویژه اینکه بارها خشونت‌‌های رفتاری در فیلم‌های منتشر شده از برخورد گشت ارشاد تایید شده است یا برخی دهان به دهان درباره آن شنیده‌اند. عموم مردم از جریان به وجود آمده برای خانواده امینی ناراحت هستند و جز ابراز خشم و ناراحتی در شبکه‌های اجتماعی، روز جمعه نیز برای همدردی در مقابل بیمارستان کسری تجمع کردند و این تجمعات تا سقز و سپیده‌‌دم و ظهر روز شنبه و مراسم بدرقه مهسا امینی ادامه داشت و حتی به اعتراض در مقابل فرمانداری این شهر کشیده شد. چند ساعت بعد تصاویری در فضای مجازی منتشر شد که شامل اعتراض‌های مردم بود.سوالات زیادی هم در این باره وجود دارد؛ اینکه اصلا این دختر جوان کردستانی چرا دستگیر شده است؟ و با وجود انتشار فیلم تقطیع شده از حضورش در ساختمان وزرا، هنوز چنین سوالی پر رنگ است که حین سوار شدن مهسا به او چه گذشته و همچنین در داخل ون چه اتفاقی افتاده است؟ آیا با سخنان و رفتارهای تحقیرآمیز این واقعه تشدید شده یا برخورد جدی‌تری صورت گرفته است؟ هنوز پاسخ بسیاری از این سوالات به‌طور کامل روشن نیست و دستگاه‌ قضایی و حتی کمیته حقوق بشر کانون وکلای دادگستری مرکز در حال بررسی در این باره هستند اما در این گزارش با اتکا به نظر سه تن از صاحب‌نظران و روایت دو شاهد عینی به بررسی برخی ابعاد گشت ارشاد و برخوردهای آن پرداخته شد.

در همسایگی خود آثار نامطلوب خشونت 
را می‌بینیم

مهسا که هفته گذشته همراه خانواده به عنوان مهمان به تهران آمده بود به محض خروج از مترو حقانی، توسط ماموران گشت ارشاد دستگیر شد و حتی ماموران در برابر جمله‌های برادرش که گفته «ما در این شهر مهمان و غریب هستیم» هم توجهی نکرده‌اند. شیوا دولت‌آبادی، نایب‌رییس انجمن روانشناسی ایران در گفت‌وگو با «اعتماد» دقیقا از همین موضوع ابراز ناراحتی کرده و می‌گوید که به جای مهمان‌نوازی او سر از تخت مراقبت‌های ویژه در آورد و حالا این اتفاق تلخ نه تنها جامعه ما بلکه جهان را درگیر کرده است: «در همسایگی خود آثار نامطلوب خشونت را می‌بینیم. صدها پشتوانه در علم روانشناسی و علوم اعصاب داریم که نشان می‌دهد تنبیه برای تغییر رفتار، عمیق و موثر نبوده و نیست. برای تاثیر باید با آرامش و برخورد کرد و آن که تنبیه می‌کند چه در حد هدایت به سوی مکانی که شهرت تنبیهی دارد چه با ضرب و شتم نمی‌داند که این کار عبث است، ظلم می‌کند و نمی‌تواند هیچ امیدی به اثربخشی داشته باشد و کینه، انتقام‌جویی، روان‌رنجوری و بغض و مصیبت هم می‌آفریند. کسی هم که خشونت می‌کند و تعبیر رفتار شغلی‌اش خشونت باشد، به شخصیت و به ویژگی‌های رفتاری خود آسیب می‌زند و مسلما با خود و خانواده‌اش نیز رفتار مهرآمیزی نخواهد داشت.» 

بیشترین جرم‌انگاری‌ها را در سطح جهان داریم
نایب‌رییس انجمن روانشناسی ایران معتقد است در جامعه‌ای که بیشتر از مهربانی، خشونت حکمفرماست همه آسیب می‌بینند، چه کسی که خشونت می‌بیند و چه کسی که در سطوح مختلف آن را اعمال می‌کند. «گذشته از این پلیس که باید نماد احساس امنیت باشد، ترس ایجاد می‌کند. ما بیشترین جرم‌انگاری‌ها را در سطح جهان داریم و انسان‌ها بدون اینکه بدانند مجرم تلقی می‌شوند بنابراین مردم در این شرایط احساس امنیت در فضای عمومی زندگی خود را ندارند. باید رفتار کسانی که مسوولیت ارشاد را دارند بازبینی شود تا اثربخش باشد. به جای اینکه پایان‌نامه‌های علوم انسانی در کتابخانه‌ها خاک بخورند از آنها جهت اصلاح چنین رویه‌هایی استفاده کنیم و ببینیم چگونه می‌توان رفتارهای متعارف جامعه را در زبان قابل استفاده و اثربخش انتقال داد و از خشونت پرهیز کرد. در هیچ جای دنیا جوانان همسو با سیاست‌های حاکم بر خود نبوده‌اند حتی در کشورهایی که پوشاک دراختیار افراد بوده، رفتارهایی کاملا مغایر با استانداردهای مطلوب جامعه وجود داشته است مثل داستان هیپی‌گری. یکی از ویژگی‌های جوانی نوعی خودمحوری و خوددوستداری است که می‌تواند در علاقه به نوع لباسش دیده شود. بگذریم که در عکس‌های مهسا حتی چنین مواردی هم دیده نشد. نوجوانان در همه جا آزادی خود را می‌خواهند و اگر نظام‌ها خود را تا حدودی با این نیازها تنظیم نکنند شاید نتیجه به خشونت‌های فاجعه‌بار ختم شود.»

موجی از همبستگی زنان همراه با بغض و خشونت
چنین اتفاقاتی چه تاثیری در روان جامعه زنان و دختران خواهد گذاشت؟ دولت‌آبادی در پاسخ به این سوال توضیح داد: «هر گاه زنان یا مردان به شکل‌های مشخص به خاطر جنسیت خود مورد خشونت و اهانت قرار بگیرند، موجی از همبستگی که متاسفانه همراه با بغض و خشونت هست در جامعه ایجاد می‌شود. طبیعی است که الان تعداد بیشتری از زنان احساس کنند که مورد ظلم قرار می‌گیرند در شرایطی که باید با احترام و حرمت به اصطلاح گفته شده هدایت شوند. بنابراین نوعی همبستگی از جنس غیرمفید برای جامعه ایجاد می‌شود و نوعی خشونت در همبستگی بین افرادی که مورد خشونت قرار می‌گیرند، ایجاد می‌شود.» او می‌گوید: یکی از راه‌حل‌ها به آموزش ختم می‌شود و آنها باید بدانند با چه اصولی می‌توانند بیشتر موثر واقع شوند، چون هدف اثرگذاری است نه اعمال قدرت: «پژوهش‌ها نشان می‌دهد که با تشویق می‌توانید رفتارهایی را تثبیت کنید به جای اینکه افراد را تنبیه کنید که نتیجه‌ای جز کینه‌توزی و بغض‌های فرو خورده و آسیب‌های روانی ندارد.»

کسی نیاز به ارشاد دارد 
که حقوق بشر را نقض می‌کند

یکی از اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس هم با انتقاد از رویه‌های اشتباه در گشت ارشاد، از ایرادهایی که به فرآیندهای موجود وارد است به «اعتماد» می‌گوید و اختلاس‌های چند هزار میلیاردی، متواری شدن مجرم و متهمان مرتبط با آنها و البته مشکلات معیشتی روزمره مردم. «مردم اینها را می‌بینند و همزمان حساسیت نیروی انتظامی به خانمی که روسری و نحوه پوشش او طبق استاندارد آنها نبوده است و رفتارهای خشن، غیرانسانی و خارج از چارچوب عرف و اخلاق و اسلام را می‌بینند و نمی‌توانند تحمل کنند.»
جلیل رحیمی‌جهان‌آبادی معتقد است کسانی نیاز به ارشاد دارند که امنیت مردم و کشور را به خطر می‌اندازند نه مردم: «اینکه نمی‌شود هر کس در خیابان دست زن و بچه مردم را بگیرد و ببرد سوار ون کند و بگوید ارشادش می‌کنیم؛ ارشاد آن کسی نیاز دارد که حقوق بشر را نقض می‌کند. ارشاد کسی نیاز دارد که اختلاس‌ها را می‌بیند و اقدامی نمی‌کند. ارشاد کسی نیاز دارد که حقوق آشکار ملت را به اسم اسلام تضییع می‌کند. ارشاد کسی نیاز دارد که چهره اسلام را در جهان فاتحه می‌خواند و رفتاری می‌کند که حیثیت ایران در جهان را لکه‌دار کرده است. صدها رپرتاژ خبری در جهان علیه کشور ایجاد شده است. آن کسی نیاز به ارشاد دارد که در حال سیاه کردن چهره کشور در جهان است و آن را به عنوان نظام ضد حقوق بشری معرفی می‌کند. این افراد نیاز به ارشاد دارند نه مردمی که در کوچه و خیابان همراه خانواده قدم می‌زنند. همین خانم همراه برادرش بوده و معلوم است که چقدر خانواده برایش اهمیت دارد و البته حتی اگر بدون خانواده هم آنجا باشد مگر این کشور کشوری است که هر کسی را هر جایش دیدید که حجاب او براساس استاندارد شما نبود باید دستش را بگیرید ببرید داخل ون و بعد ببرید داخل مرکز پلیس. اسم این امنیت اجتماعی و کشورداری و حکومت‌داری نیست. کجای جهان چنین رفتاری وجود دارد؟ شما یک کشور را جز طالبان به من نشان بدهید که این رفتار را با شهروند خود انجام می‌دهد. نمی‌شود الگوی رفتاری ما با شهروندان‌مان در این کشور طالبان باشد. ما نمایندگان مردم بدون هیچ اغماضی قصد هیچ کوتاه آمدنی در برابر این حادثه، فراجا و نیروی انتظامی نداریم و باید مستندات نیروی انتظامی و نتایج ملاحظات پزشکی قانونی را بررسی کنیم؛ اگر پلیس مقصر نبود حاضریم اعلام کنیم اشتباه کردیم و نیروی انتظامی مقصر نبوده است ولی اگر مقصر باشد هر کسی آمر، مباشر و کسی که حادثه را رقم زده یا تقصیر داشته باشد یا سهل‌انگاری کرده یا هر فرآیندی که منجر به این حادثه شده را تحت بررسی قرار دهیم، از حقوق ملت کوتاه نمی‌آییم و از وزیر کشور هم سوال می‌کنیم. ما نماینده ملت شدیم تا از حقوق ملت دفاع کنیم وگرنه هیچ فلسفه وجودی نداریم اگر از حقوق مردم دفاع نکنیم.» 
تاوان اقدامات خلاف قانون
سلب حیات جامعه است

به دنبال واقعه‌ای که برای مهسا امینی رخ داد، کانون وکلای دادگستری مرکز، کمیسیون حقوق بشر را مسوول پیگیری این موضوع و اعلان گزارش و تحقیق نسبت به این موضوع برای افکار عمومی کرد. حالا دبیر کارگروه حقوق بشر این اتحادیه در این باره به «اعتماد» می‌گوید که افکار عمومی نگران رخدادی است که شاید تکرارپذیر باشد: «اقدامات خلاف قانون و مقررات مربوطه تاوان بسیاری برای حیثیت کشور و حق حیات شهروندان دارد بنابراین بر اساس رسالت نیروی انتظامی که صیانت از امنیت شهروندان است باید ابتدا بدانیم مقصر آن کیست؟ طبیعتا مباشر و عامل قابلیت تعقیب دارند و باید بر مبنای ضوابط حقیقت و ابعاد موضوع روشن شود و از باب قصور آمر و مباشر تحت تعقیب قانون قرار گیرد.» صالح نقره‌کار معتقد است که در این بخش باید بدون پیش‌داوری و رعایت انصاف با استفاده از ادله بازبینی دوربین‌ها و اخذ گواهی شاهدان عینی تحقیق برای کشف حقیقت انجام شود. پیشنهاد کانون وکلای دادگستری از این جهت سنت خوبی است که عمدتا مسوولان مربوطه و ضابطین در موارد مشابه درصدد روتوش این موضوع و توجیه روند هستند ولی نهادهای غیردولتی که وابستگی به حکمرانی ندارند در مقام گزارشگری روایت مستقلی جهت تنویر افکار عمومی و تسهیل حکومت قانون محقق می‌کنند.»

مواردی که نیازمند بازنگری حقوق بشری است
صالح نقره‌کار در ادامه چند سوال به این شرح مطرح می‌کند: «آیا اختصاص امکانات بیت‌المال جهت مداخله در امر پوشش شهروندان امری موجه و حقانی است یا نه؟ وجدان عمومی با انتشار اخباری که در حوزه نقض امنیت اجتماعی و حمایت از مردم در قبال زورگیران خشن و جرایم خشونت‌آمیز که به خاطر وضعیت نارسایی‌های رفاهی به چشم می‌خورد انتظار دارد که بودجه و امکانات عمومی در این راستا صرف شود و نیروی انتظامی که لباس خدمت برای امنیت مردم به تن کرده در راستای خیر اجتماعی از همه امکانات خود در این جهت استفاده کند نه اینکه با اختلال امنیت روانی شهروندان و مداخله در نحوه پوشش و سبک زندگی و زیست بیرونی آنها امکاناتش را بسیج کند. کدام مجلس یا قانونگذاری با نگاه خیر عمومی این قبیل رویکردها را در لباس قانون تجویز می‌کند؟ این سوال مبنایی باید بدون تعصب و نگاه احساسی با یک نگاه علمی و بین نخبگانی در نظر گرفته شود. سیاستگذاری اجتماعی نیروی انتظامی باید به سمت ایجاد آرامش امنیت و صیانت از حقوق و امنیت انسانی پیش رود و متاسفانه رفتارهای موردی این موضع را مخدوش می‌کند، بنابراین اتخاذ سیاست‌های بازدارنده و بازنگری نسبت به رویه‌های حاضر درخصوص گشت ارشاد مطالبه جدی ملی و بین نخبگانی و کنشگران حقوقی و مدنی است که انتظار دارند گشت ارشاد موجب نقض امنیت خاطر شهروندان نشود.» 
او معتقد است کیس‌های اینچنینی که در یک دهه اخیر اتفاق افتاده است نیازمند بازنگری حقوق بشری است: «شعارهایی که در دولت‌ها درباره صیانت از حقوق شهروندی است که بر اصل آزادی ذیل اصل 9 قانون اساسی دلالت دارد و حتی به اسم امنیت و نظم عمومی هم نمی‌شود آزادی‌های شهروندان را نقض کرد. در نظام حقوقی ایران اصل بر آزادی است مگر خلاف آن ثابت شود و اقتباس از اصل 9 قانون اساسی گرفته شده است. شهروندان در مواردی که با تضییع حق یا تعرض به آزادی و کرامت خود مواجه می‌شوند، می‌توانند ذیل ماده 570 قانون مجازات اسلامی مبادرت به دادخواهی کنند و شکایت خود را از طریق بخش نظارتی ناجا کمیسیون اصل 90 و اختصاصا از جهت رعایت و صیانت از حقوق عامه خطاب به دادستان‌ها مطرح کنند و طرح شکایت از این طریق قابل تامل است ولی درخصوص اقدامات مراجع عمومی چون ناجا امکان ابطال آنها و اعتراض به آنها در هیات عمومی دیوان عدالت اداری متصور است.» نقره‌کار می‌گوید: درخصوص وضعیت حاضر و گشت ارشاد چون اقتباس از قانون آمران معروف و ناهیان منکر است به نظر می‌آید با سوءرفتار مواجه است که نیازمند اصلاح قانونی و رفتاری است. 

شاهدان عینی گشت‌های ارشاد چه می‌گویند؟
هر کدام از شاهدان عینی روایت متفاوتی از ماجرا دارند، یکی از آنها دختر کم‌سن و سال دستفروشی است که از همسرش جدا شده و برای گذران زندگی هر روز در محله صادقیه تهران لواشک می‌فروشد. تیپ اسپورت معمولی دارد و به قول خودش وقت ندارد به تیپ و لباس فکر کند هر روز یک لباسی تنش می‌کند تا بیاید اینجا بنشیند و لواشک‌های دست‌سازش را بفروشد. حدود دو ماه پیش از دست ماموران گشت ارشاد فرار کرده است و در این میان مشتی هم به صورتش خورده و پای یکی از چشم‌هایش بادمجان سیاهی کاشته شده است. برای معالجه به پزشک مراجعه کرده و با احتمال خونریزی گرفتار هزینه‌های عکس و دارو هم شده و حالا می‌گوید که خدا رو شکر مشکل خاصی برایش پیش نیامده و چند روز بعد کبودی هم برطرف شده است. شاهد بعدی یک زن شاغل است که تیپ معمولی دارد و دو هفته پیش حدود چهار بعدازظهر در ورودی متروی ولیعصر در حالی که یک شومیز جین به تن داشته با ماموران روبه‌رو شده است. ابتدا از او با عنوان «استعلام» شماره ملی خواسته‌اند و بعد به این بهانه به داخل ون برده شده. «چون کار مهمی داشتم گفتم چقدر کار شما طول می‌کشد؟ گفت هیچی فقط شماره ملی شما را برای استعلام بگیریم و کاری با شما نداریم.» در نهایت پس از پر شدن ون، آنها را به وزرا برده‌اند باز هم با همان جمله معروف «کاری نداریم می‌خواهیم استعلام بگیریم.» حدود ساعت 4 و نیم به وزرا رسیده و وارد حیاط شده است تا آنها پیاده شوند. بعد هم موبایل‌ها را گرفته‌اند و گفته‌اند اگر کسی موبایل دیگری داشته باشد کل اطلاعات موبایل‌تان را ریست می‌کنیم. «ما که رسیدیم حدود 25 نفر آنجا بودند تا ساعت 9 شب آمارشان 450 نفر بود و ساعت 10 شب آمار افراد درون سالن 313 نفر بود. خیلی‌ها اعتراض داشتند به هر حال هر کسی کاری داشت و بعد با شنیدن اینکه تا برای‌تان لباس نیاورند حق خروج ندارید اعتراض‌ها بیشتر شد. درنهایت هم در جواب یکی از همان زنان گفت که لباس همه شما خلاف قانون است.» او می‌گوید: «در جریان این حضور که بیش از 6 ساعت زمان برده، شاهد هیچ برخورد فیزیکی نبوده اما تا دل‌تان بخواهد خشونت کلامی، رفتارهای بی‌ادبانه دیده است. به نحوی می‌خواستند اذیت کنند و خیلی از افراد هیچ مشکلی نداشتند و مانتوهای بلند تا مچ پا داشتند. گفتند اگر لباس نیاورید شما را بازداشت می‌کنیم. بعضی‌ها هم وقت خروج فقط یک سنجاق به گوشه لباس‌شان زدند در حالی که این کار را طی نخستین برخورد در میدان ولیعصر هم می‌توانستند انجام دهند. هیچ خبری هم از آموزش نبود در حالی که یکی از سالن‌هایی که وارد آن شدیم روی تابلوی آن نوشته شده بود، واحد آموزش. ساعت 10 شب با دوربین به صورتی که چهره‌های ما مشخص شود، مستندنگاری کردند و یکی از زنان در جریان ضبط فیلم گفت قانون بدحجابی در کشور تصویب شده لباس‌های شما براساس ماده شماره 68 و 63 قانون مجازات مصداق بی‌حجابی است در حالی که این طرح هنوز تصویب نشده است. کل آموزش و ارشادی که از آن حرف می‌زنند کلا 5 دقیقه زمان برد، بنابراین فقط قرار بود فیلمی برای خودشان ضبط کنند.»

صدیقه شکوری‌راد به بهانه مرگ مهسا امینی درباره مضرات رفتارهای خشن سیستماتیک در بروز فجایع اجتماعی و عمومی می‌گوید

هیس، دخترها در گشت ارشادند

حجاب در ایران به یک امر سیاسی بدل شده است

مهدی بیک اوغلی

دقیقا دو ماه پیش در یک‌چنین روزهایی بود که گروه سیاسی« اعتماد» در جریان گفت‌وگو با صدیقه شکوری‌راد استاد دانشگاه و عضو هیات علمی دانشگاه تهران در خصوص «خطر بروز دوقطبی حجاب» در جامعه هشدار داد. گفت‌وگویی که در آن تلاش شد با آسیب‌شناسی موضوع «گشت‌های ارشاد» از منظر فردی، اجتماعی، علمی، تربیتی و… راهکاری برای عبور از چالش‌های پیش رو ارایه شود. صدیقه شکوری‌راد مانند بسیاری از اساتید، کارشناسان و صاحب‌نظران کشور با اشاره به احتمال وقوع بحران‌های اجتماعی، امنیتی و رفتاری به دلیل رفتارهایی که گشت‌های ارشاد با شهروندان جامعه دارند، پیشنهاد کرد که موضوع گشت ارشاد تا زمان رسیدن به یک سازوکار معقول، تعطیل و کرسی‌های آزاداندیشی با موضوع حجاب برپا شود تا عالمان علوم مختلف در کنار هم بتوانند راهکارهای عملیاتی برای بهبود وضعیت فرهنگی جامعه ارایه کنند. اما مانند بسیاری از موضوعات دیگر، این هشدارهای دلسوزانه و علمی با توجه سیاست‌گذاران و متولیان امر مواجه شد تا جایی که در کمتر از 2ماه فجایعی که از آن سخن می‌رفت، رنگ واقعیت به خود گرفتند و شد آنچه که نباید می‌شد. ساعاتی پس از وقوع فاجعه مهسا امینی، گپ و گفت دوباره‌ای با صدیقه شکوری‌راد ترتیب داده شد تا درباره موضوع حجاب اجباری و سرنوشت زنان ایرانی در بستر تاریخ معاصر صحبت شود. شکوری‌راد معتقد است که حجاب در ایران به یک امر سیاسی بدل شده است و این رویکرد سلبی هیچ نسبتی با آموزه‌های دینی و مذهبی اسلام ندارد. این استاد دانشگاه تهران با اشاره به اینکه هرچه سریع‌تر باید تصمیمات عاجلی برای پایان دادن به گشت‌های ارشاد (یا هر نامی که دارند) اتخاذ شود از ضرورت محاکمه علنی همه مقصران آشکار و پنهان این فاجعه سخن می‌گوید. 

  ‌دقیقا دو ماه پیش (26تیر) با شما درباره خطراتی که گشت‌های ارشاد ممکن است در جامه ایجاد کنند، صحبت کردیم. شما تاکید کردید که تداوم رویکردهای فعلی در خصوص حجاب، احتمالا در آینده‌ای نزدیک منجر به بروز بحران‌های حاد اجتماعی و امنیتی و عمومی خواهد شد. این روزها همه ایران عزادار فاجعه مهسا امینی هستند، در واقع بحرانی که همه اساتید از آن می‌ترسیدند، رخ نموده است. چرا اینطور شد؟
بله امروز همان آینده‌ای بود که همه از آن می‌ترسیدیم و خطاب به مسوولان و تصمیم‌سازان درباره آن هشدار می‌دادیم. اینکه اساسا در پیش گرفتن رفتارهای سلبی با مقولات فرهنگی و رفتاری نتایج عکس به دنبال دارد و باعث شکل‌گیری فجایع در ابعاد و زوایای گوناگون می‌شود. 
 ‌این روزها بسیاری از مراجع و عالمان علوم دینی مانند آیت‌الله بیات زنجانی در خصوص نامشروع بودن گشت‌های ارشاد صحبت می‌کنند. اگر مساله مروجین این رویکردهای سلبی، دین است چرا به این دیدگاه‌های مراجع توجهی نمی‌کنند.
در خصوص بحث حجاب و بسیاری از موضوعات دیگر میان مراجع دیدگاه‌های متفاوت و حتی در برخی مواقع متناقضی وجود دارد. مثلا مراجع در خصوص اینکه آیا باید همه حجم بدن زنان پوشیده باشد، نظرات مختلفی دارند. برخی دیگر از مراجع در موضوع موی زنان دیدگاه‌های متنوعی دارند. برخی اشار ه می‌کنند حکم پوشش آن بخش از موی زنان که بسته می‌شود و آویزان است نیاز به پوشش ندارد. گروه دیگر از علما در خصوص نوع پوشش موضوعی را مطرح می‌کنند که مرجع دیگر، اساسا آن را قبول ندارد. بنابراین در امر حجاب رویکردهای متفاوتی مطرح است. تازه این موارد بین آن دسته از علمایی است که اعتقاد به پوشش دارند، چرا که هستند علما و مجتهدانی در داخل و خارج از کشور که در اتصل وجئوب پوشش فرد تردید کرده‌اند. اما در ایران متعصبانه‌ترین و تنگ‌ترین تعریف موجود از حجاب گرفته شده است و تلاش می‌شود تا این تعریف عمومیت پیدا کند. از همه مهم‌تر توقع مردم این تعریف یک بعدی از پوشش مورد تایید اکثریت قریب به اتفاق جامعه هم قرار بگیرد، از دختر 9ساله تا پیرزن 80 ساله باید این قرائت مورد نظر را اجرایی کنند. طبیعی است در جهان جدید، یک چنین قرائت‌هایی پذیرفته نمی‌شود و نتیجه عکس به دنبال دارد.
 ‌از نظر رفتاری اساسا اجبار کردن مردم به امری نتیجه  دارد؟
در تئوری‌های تربیتی درباره کودکان گفته می‌شود که نباید چیزی را به کودک اجبار کرد. ما در خانواده خودمان گاهی اوقات به یک بچه 4ساله امر و نهی نمی‌توانیم بکنیم. برای اینکه یک بچه 4ساله در خانه ما کاری را انجام دهد به شوخی می‌گفتیم که عکس آن کار را به بچه اجبار کنید تا کار مورد نظر را انجام دهد. یعنی حتی بچه 4ساله هم به زور کاری را انجام نمی‌دهد. چطور سیاست‌گذاران توقع دارند نسل تحصیلکرده، فهمیده و آگاه امروز حجاب اجباری را بپذیرد.
 ‌از نظر دینی با توجه به این آیه که «در دین اجباری نیست»، آیا می‌توان افراد را مجبور به داشتن  امر حجاب  کرد؟
این بحثی است که در حوزه‌های علوم دینی باید روی آن بحث شود. وقتی خداوند اعلام کرده در دین اجباری نیست، چطور برخی کاسه داغ‌تر از‌ آش می‌شوند و به زور گشت ارشاد راه می‌اندازند. اساسا مگر می‌توان کسی را که نماز نمی‌خواند، خمس نمی‌دهد، حج نمی‌رود و …. مجبور به نماز خواندن کرد؟ ضمن اینکه فراموش نکنید، حجاب هرگز جزو اصول دینی محسوب نمی‌شود.
 ‌عمادالدین باقی اخیرا در مطلبی از سفرشان به اردن می‌گویند که برای ارزیابی نحوه حجاب مردم راهی پارکی در این کشور شده‌اند و متوجه شده‌اند به‌رغم اینکه حجاب در این کشور اجباری نیست، بسیاری از مردم حجاب درستی داشتند و این امر را به بحث حجاب اجباری در ایران تسری می‌دهند. آیا اساسا این رفتارهای سلبی نتیجه‌بخش بوده است؟
نه فقط اردن، بلکه در ترکیه و حتی بسیاری از کشورهای غربی نیز زنان سادگی بیشتری دارند. آمارها حاکی از آن است که اعتقاد به حجاب در میان نسل‌های جدید کشور به نسبت نسل‌های قدیمی‌تر که حجاب اجباری در کشور وجود نداشت، بسیار کم شده است. من فرزند یک روحانی هستم؛ پدر من هرگز از روش‌های خشن برای واداشتن ما به حجاب استفاده نکردند. نه در مورد فرزندان‌شان و نه در مورد اقوام و خویشان از اجبار استفاده نمی‌کردند. درب خانه‌شان هم به روی همه باز بود. بسیاری از اقوام و نزدیکان برای حل مشکلات، گرفتاری‌ها و ناملایمات زندگی به خانه ما مراجعه می‌کردند. اتفاقا به احترام پدر من حجاب می‌گرفتند، چرا که اجباری در میان نبود. مبتنی بر یک چنین گفتمانی بود که نسل من حجاب را انتخاب کردند. اما امروز نمی‌توان با نسل‌های جوان‌تر درباره حجاب سخنی گفت، چرا که رویکرد سلبی باعث روگردانی جوانان از حجاب و بسیاری از ضرورت‌های دینی دیگر شده است. اسلام رحمانی یعنی مدارا، یعنی مهربانی، یعنی تسامح. من سال‌ها برای تحصیل در کشورهای غربی حضور داشته‌ام، زنان سایر کشورها بسیار ساده‌تر از زنان ایرانی‌ها هستند. چرا چون در آن کشورها اجباری در کار نیست. حتی مردم عادی در کشوری مانند ترکیه هم که یک کشور مسلمان است، بسیار ساده آرایش می‌کنند و لباس می‌پوشند. اما در ایران حجاب اجباری، بدل به ابزاری شده که مردم از طریق آن با سیستم مبارزه مدنی می‌کنند.
 ‌بسیاری در خود حکومت هم اشاره می‌کنند که حجاب موضوعی سیاسی است. یکی از چهره‌های دولتی مدتی قبل اعلام کرده بود، نظام ناچار است برای جلب‌توجه طرفدارانش، حجاب اجباری و سایر رویکردهای سلبی را دنبال کند! در این شرایط مردم هم برای اعلام مخالفت خود با این رفتارهای خشن، دست به مبارزه منفی در مخالفت با حجاب می‌زنند.
حجاب در ایران نه یک امر دینی بلکه یک امر کاملا سیاسی است. تندروها، دلواپسان و رادیکال‌ها رسما این موضوع را اعلام می‌کنند. البته این گزاره فقط به امروز و دوره جمهوری اسلامی مربوط نیست؛ از زمان مشروطه یک چنین نگاهی وجود دارد. موضوع حق رای زنان، موضوع استقلال زنان، احکام حقوقی مرتبط با زنان، آموزش زنان و… همواره سیاسی بوده است. حتی در سال 42 که امام انتقادهایش از سیستم شاهنشاهی را آغاز کرد، موضوع حق رای زنان یکی از محورهای مخالفت ایشان بود. البته امام معتقدند بودند که شاه با هدف فساد زنان به دنبال اعطای حق رای به آنان است.
 ‌اما امام(ره) بعد از انقلاب با حق رای زنان موافقت کردند و در برابر بسیاری از رویکردهای متعصبانه ایستادند. 
دقیقا این نشان می‌دهد که مخالفت ایشان در سال 42 یک مخالفت سیاسی بوده است. ضمن اینکه زنان در دوران انقلاب گام‌های بلندی در پیروزی انقلاب داشتند و نمی‌شد بعد از این همه تلاش، آنان را از صحنه سیاسی حذف کرد. بررسی تاریخ سال‌های ابتدای انقلاب هم نشان می‌دهد که امام(ره) رویکردهای متعصبانه در خصوص زنان را قبول نداشتند. 
 وقتی به کتب تاریخی مرتبط با صدر اسلام رجوع می‌کنیم، متوجه می‌شویم که اغلب تصمیم‌سازی‌های آن دوران مبتنی بر مردمسالاری و خواست اکثریت اتخاذ می‌شدند. چرا امروز در یک جامعه دینی به مطالبات اکثریت جامعه توجهی نمی‌شود؟
نه فقط در دوران صدر اسلام، بلکه در همه تاریخ این رویکرد وجود داشته است. اساسا ارسال پیامبران برای رشد انسان در یک بستر عقلانی بوده است. نه فقط در ماجرای پیامبر اسلام و ائمه بلکه در سرنوشت تمام پیامبران این توجه به نظر اکثریت وجود داشته است. در ماجرای موسی خداوند به موسی دستور می‌دهد که با گروهی که به تو اعتقاد دارند، مهاجرت کن. در خصوص پیامبر مکرم اسلام هم از ابتدا، بحث توجه به اکثریت مطرح بوده است. قبایل اصلی مدینه (اوس و خزرج) بودند از ایشان خواستند، سکان هدایت جامعه مدینه را به دست بگیرند. در ماجرای انتخاب جانشین پیامبر نیز شیعه معتقد است که حضرت علی (ع) را خداوند و پیامبر انتخاب کرده است. اما همین امام در برابر خواست اکثریت سکوت کردند و تا زمانی که مردم از ایشان نخواستند حاکمیت را به عهده نگرفتند. زمانی هم که حکومت را به دست گرفتند، اعلام کردند برای احقاق حق است که این خواسته را پذیرفته‌اند. امام حسین(ع) همزمانی به سمت کوفه حرکت کردند که مردم با ایشان بیعت کردند. این روند را شما مقایسه کنید با رفتارهای سلبی امروز برخی افراد و جریانات که خواسته‌های عمومی مردم را به هیچ می‌گیرند.
  ‌فکر نمی‌کنید بهتر باشد برای باز کردن گره‌های‌مان حجاب اجباری، برجام و… از ظرفیت همه‌پرسی استفاده کرد؟
در موضوع حجاب، معتقدم نتایج مخرب حجاب اجباری آنقدر عیان است که نیازی به همه‌پرسی وجود ندارد. این رویکرد غلط باید هرچه سریع‌تر پایان یابد. باید موضوع را عرفی کرد تا هر جامعه‌ای براساس عرف موجود در جامعه عمل کند. لباسی ممکن است در تهران مناسب باشد اما در یک شهرستان کوچک نامناسب به نظر برسد. ما باید یاد بگیریم که به‌رغم تفاوت‌ها، زیست همدلانه در یک جامعه را یاد بگیریم، قضاوت کردن در این حد کار خداست نه بندگانی که از عقده‌های فراوانی لبریز شده‌اند.
 ‌در ماجرای مهسا  امینی چه برخوردی  را  مناسب  می‌دانید؟
قبل از هرچیز باید گشت‌های ارشاد یا هر نام دیگری که دارند جمع‌آوری شود. مجلس هم باید ورود و بستر قانونی موضوع را فراهم کند. مردم باید توجه کنند و ببینند کدام نماینده در راستای مطالبات آنان گام برمی‌دارد و اگر نماینده‌ای توجهی به مطالبات مردم ندارد نباید در دوره بعدی در مجلس حاضر شود. در خصوص پرونده مهسا امینی هم باید دادگاهی علنی تمامی ابعاد موضوع را دنبال کند، کسی که بانی اصلی یک چنین فاجعه‌ای است باید در یک دادگاه صالحه محاکمه شود. باید به اندازه‌ای بازدارندگی ایجاد شود که دیگر کسی با عنوان مامور گشت ارشاد نتواند جان دختران ایرانی را به خطر اندازد. نهایتا هم باید توجه داشت که اهمیت دختر ایرانی در شخصیت در آگاهی در فهم، شعور، احساس و همه فضایلی دارد که نسل به نسل و سینه به سینه چرخیده و در قالب هویت ایرانی شکوفا شده است.


قبل از هرچیز باید گشت های ارشاد یا هر نام دیگری که دارند جمع آوری شود. مجلس هم بایدورود و بستر قانونی موضوع را فراهم کند. مردم باید توجه کنند و ببینند کدام نماینده در راستای مطالبات آنان گام برمی دارد و اگر نماینده ای توجهی به مطالبات مردم ندارد نباید در دوره بعدی در مجلس حاضر شود. در خصوص پرونده مهسا امینی هم باید دادگاهی علنی تمامی ابعاد موضوع را دنبال کند، کسی که بانی اصلی یک چنین فاجعه ای است باید در یک دادگاه صالحه محاکمه شود. باید به اندازه ای بازدارندگی ایجاد شود که دیگر کسی با عنوان مامور گشت ارشاد نتواند جان دختران ایرانی را به خطر اندازد

در گفت‌وگوی «اعتماد» با حمیدرضا جلایی‌پور، جامعه‌شناس مطرح شد

دوقطبی شدن جامعه به دنبال خشونت‌های ارشادی

مرگ مهسا امینی، دختر 22 ساله کردستانی که در پروسه ارشاد به کما رفته بود، احساسات بسیاری از مردم را جریحه‌دار کرد و حتی یکی از اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس در روزهای گذشته به «اعتماد» گفت که از زمان وقوع این حادثه صدها تماس و پیامک درباره چرایی و پیگیری این موضوع از سوی مردم دریافت کرده است. حالا حمیدرضا جلایی‌پور، یکی از اعضای اصلی انجمن جامعه‌شناسی ایران درباره پیامدها و تاثیرات چنین فاجعه‌ای به «اعتماد» می‌گوید: «یکی از اثرات چنین اتفاقاتی دو قطبی شدن جامعه است. یک طرف حکومت و پانزده درصد جامعه هست که با امکانات عمومی دنبال مهندسی فرهنگی جامعه هستند و در سیاست خارجی هم دنبال سیاست خارجی امریکا ستیز و پرهزینه هستند. طرف دیگر جامعه بقیه مردم هستند که جوانان‌شان نسبت به آینده بی‌افق و ناامیدند، نخبگان به دنبال مهاجرت هستند و مردم به خاطر تحریم‌ها در حال فقیر شدن هستند، زیرساخت‌های کشور در حال فرسودگی و محیط‌زیست ایران در حال تخریب است.» گفت‌وگو با این جامعه‌شناس را در ادامه می‌خوانید. 

   بارها شاهد چنین اتفاقات و برخوردهای خشن نیروی انتظامی و گشت ارشاد بوده‌ایم و همواره هم انتقادات زیادی در این باره مطرح بوده است اما هیچ‌گاه توجهی به آن نشان داده نشد تا همین حالا که با چنین فاجعه‌ای روبه‌رو شدیم. چه چیزی منجر به بی‌توجهی مسوولان و حتی بخش‌هایی از جامعه نسبت به چنین موضوعاتی شده است؟
کیفیت واکنش حکومت و جامعه به فاجعه مرگ یک زن بی‌گناه در فرآیند توجیه با هم متفاوت است. اول به واکنش حکومت بپردازیم. مشکل این است که هسته اصلی بلوک قدرت نسبت به سرنوشت شهروندان براساس حقوق برابر شهروندان برخورد نمی‌کند، بلکه حکومت خود را مجری فرامین مرامی و خود را در برابر دشمنی به نام امریکا می‌بیند. مثلا وقتی در تیر ماه ۷۸ به هشتصد اتاق خوابگاه دانشجویان حمله می‌شود، حکومت می‌گوید اعتراض دانشجویان به بسته ‌شدن روزنامه‌ها اعتراضی بی‌خود است و به نفع دشمن بوده است. لذا در این حمله ناجوانمردانه به جرم آمران و عاملان رسیدگی نمی‌شود و آخر یک سرباز بیچاره به جرم دزدیدن یک ریش‌تراش محکوم می‌شود. همین برخورد‌های غیرمسوولانه و بی‌نتیجه حکومت در رسیدگی به آمران و عاملان قتل‌های زنجیره‌ای، در قتل زهرا کاظمی در دهه هفتاد و هشتاد، در قتل ندا آقا سلطان در سال ۸۸، در مرگ دختر آبی (سحر خدایاری)، در مرگ کارگر بی‌گناه ستار بهشتی، در مرگ زهرا بنی‌یعقوب در زندان همدان و بعد در ماجرای کشتار مردم در اعتراضات ۹۸ و در رخداد فجیع اسقاط هواپیمای اوکراینی با مسافران ایرانی در دهه گذشته اتفاق افتاد. البته قصه مواجهه جامعه در برخورد با این جنایات از حکومت متفاوت است. جمع کثیری از مردم در بیست و پنج سال گذشته تا سال ۹۶ در انتخابات‌ به این امید شرکت کردند که حکومت نسبت به معضلات جامعه و حقوق شهروندان مسوولانه برخورد کنند، اما دولت موازی مقاومت کرد و مردم از آرای‌شان نتیجه نگرفتند تا جایی که نیمی از مردم در انتخابات ۱۴۰۰ مأیوس بودند و در انتخابات شرکت نکردند. حداقل 30در صد مردم از روی بی‌فایدگی شرکت نکردند، لذا با چنین وضعیتی اولا هم می‌تواند جنایت مرگ مهسا امینی اتفاق بیفتد و هم از سوی حکومت آمران و عاملان به جرم‌شان رسیدگی نشود. شما در همین فاجعه مهسا دیدید صداوسیما بیست و چند ساعت بایکوت خبری بود و بعد هم که خبری شد بحثی از پیگیری خاطیان نشد، گفتند ماموران قصد توجیه و آموزش داشتند که مهسا ۲۲ ساله سکته مغزی و قلبی کرد و مرد! 
  اتفاقاتی از این دست چه تاثیری بر جامعه خواهد گذاشت؟
این اتفاقات تاثیر خود را بر جامعه گذاشته و می‌‌گذارد. یکی از اثراتش دو قطبی شدن جامعه است. یک طرف حکومت و پانزده در صد جامعه هست که با امکانات عمومی دنبال مهندسی فرهنگی جامعه هستند و در سیاست خارجی هم دنبال سیاست خارجی امریکاستیز و پرهزینه هستند. طرف دیگر جامعه بقیه مردم هستند که جوانان‌شان نسبت به آینده بی‌افق و ناامیدند، نخبگان به دنبال مهاجرت هستند و مردم به خاطر تحریم‌ها در حال فقیر شدن هستند، زیرساخت‌های کشور در حال فرسودگی و محیط‌زیست ایران در حال تخریب است. 
  در کشورهای مختلف نمونه اتفاقات مشابهی به وقوع پیوسته است که زمینه‌ساز جنبش‌های اجتماعی و تغییراتی در سطوح مختلف اجتماع شده است. دایی مهسا امینی هم در صحبت‌های خود بر چنین موضوعی تاکید کرده بود که فقط موردی به این موضوع پرداخته نشود و به اصل موضوع [برای اصلاح رویه‌ها و تغییر] پرداخته شود. جز تبعات منفی و ایجاد احساس نا امنی بر اثر این اتفاق در جامعه، فکر می‌کنید ماجرای مهسا امینی باید زمینه‌ساز تغییر چه چیزی در جامعه شود؟
در کشوری که حکومت مردمی و پاسخگو داشته باشد به آمران و عاملان این نوع جنایت رسیدگی می‌کنند و به مردم پاسخ می‌دهند و چنان پاسخ می‌دهند که مردم و نخبگان رسیدگی را قبول می‌کنند حالا اگر در امری حکومت درست رسیدگی نکند مردم در انتخابات بعدی با آرای‌شان در انتخابات مسوولان را عوض می‌کنند. حتی اگر تا انتخابات بعدی زمان زیادی باشد مردم جنبش‌های اعتراضی علیه آمران و عاملان تشکیل می‌دهند و سرکوب نمی‌شوند. مشکل کشور ما این است که در جامعه علیه حقوق مردم اقدام می‌شود و هیچ‌کدام از سه کار مذکور را شهروندان نمی‌توانند انجام دهند یا اگر انجام دهند به نتیجه نمی‌رسد. در بالا گفتم افراد بی‌گناه جان‌شان را از دست می‌دهند ولی در عمل حکومت رسیدگی نمی‌کند و پاسخ ایدئولوژیک و مرامی می‌دهد. در کشور ما انتخابات مهندسی می‌شود و با انتخابات امکان تغییر سیاست‌های غلط نیست مثل سیاست خطای گشت ارشاد. یا مردم اعتراض می‌کنند و جنبش‌های اعتراضی پاسخ نمی‌گیرد و سرکوب می‌شود، لذا خیلی روشن است تا وقتی که سه کاری که اشاره شد در جامعه اتفاق نیفتد، جنایاتی مثل مهسا امینی قبلا اتفاق افتاده باز هم اتفاق می‌افتد و حرف دایی مهسا حرف حقی است و صدای یک قربانی بی‌پناه است.
  روند این تغییر چگونه است؟
همان‌طور که گفتم در شرایطی که دولت در جامعه پاسخگو است و جامعه دوقطبی نشده، مردم به رسیدگی‌های مسوولانه حکومت اعتماد می‌کنند، یا در انتخابات دولت‌های مقصر را تعویض می‌کنند و سیاست‌ها را تغییر می‌دهند یا اگر نشد مردم جنبش اعتراضی انجام می‌دهند، مثل جنبش اعتراضی مردم امریکا در محکوم کردن کشتن یک سیاهپوست توسط پلیس (جورج فلوید). در صد شهر امریکا اعتراض شد و پلیس مجبور به تغییر ساختار شد. شما دیدید هنگامی که این اتفاق در امریکا افتاد اصولگرایان رادیکال چه تبلیغاتی علیه نظام ظالمانه امریکا در ایران راه انداختند که دولت امریکا آدمکش است. اما همین اصولگرایان و همین صدا و سیما وقتی دختر بی‌گناه مردم وقتی در تهران برای آموزش و توجیه جانش را از دست می‌دهد تا ۲۴ ساعت صدای‌شان درنمی‌آید، گویی شتر دیدی ندیدی. وضعیت جامعه و حکومت در ایران مناسب نبود متاسفانه «دولت یکدست» وضعیت را بدتر کرده است، چون همچنان آن سه فرآیند کار نمی‌کند. یک عده «زیر متوسط پر‌مدعا» عنان امور را به دست گرفته‌اند.

احزاب، چهره‌ها و شخصیت‌های سیاسی به مرگ مهسا امینی واکنش نشان دادند

ضرورت برچیده شدن گشت‌های ارشاد

گروه سیاسی| بلافاصله پس از مشخص شدن ابعاد فاجعه مرگ دختر 22ساله سقزی در تهران، موضوع بازخوردهای فراوانی در شبکه‌های اجتماعی پیدا کرد. بر اساس آمارهای منتشرشده تا زمان تنظیم این گزارش، بیش از 800هزار توییت با موضوع مهسا امینی منتشر شده بود که در هر کدام از آنها تلاش شده بود موضوع از منظری خاص مورد ارزیابی قرار بگیرد. احزاب، فعالان سیاسی، چهره‌های اجرایی و مدیریتی هرکدام با انتشار پیام‌ها، بیانیه‌ها، اطلاعیه‌ها و توییت‌های متفاوتی تلاش کردند تا در خصوص این حادثه  و پیامدهای آن واکنش نشان دهند. از میان چهره‌های سیاسی و روسای جمهور سابق کشور، سیدمحمد خاتمی از نخستین چهره‌هایی بود که با انتشار توییتی نسبت به موضوع واکنش نشان داد و از ضرورت برخورد با مسببان حادثه سخن گفت. خاتمی در رابطه با ماجرای «مهسا امینی» خاطرنشان کرد: آیا این فاجعه و رویدادهای پرتکرار مشابه آن کافی نیست که از این شیوه و رفتارهای خلاف قانون، منطق و شرع دست برداشته شود؟ در این پیام که در حساب کاربری رییس‌جمهوری اسبق ایران منتشر شده، آمده است: باز هم فاجعه‌ای ناگوار که درد آن تا مغز استخوان را می‌سوزاند! طبق اخبار، دختر خانمی با ادعای پوشش نامناسب بازداشت و در جریان بازداشت و انتقال دچار جراحات و عارضه قلبی و مغزی می‌شود! آیا این فاجعه و رویدادهای پرتکرار مشابه آن کافی نیست که برای خدا، برای آبروی اسلام و رعایت انتظارات بحق مردم و حال بدی که در تنگناهای معیشتی و مواجهه با انواع فساد‌های ویرانگر و ناکارآمدی‌ها دارند از این شیوه و رفتارهای خلاف قانون، منطق و شرع دست برداشته شود. و بیش از این زمینه مشوه شدن چهره اسلام و نظام را فراهم نیاورند و با پدیدآورندگان این حوادث برخورد مناسب صورت گیرد!؟ هر واکنشی کمتر از برچیدن کامل گشت‌های ارشاد غیرمسوولانه است.
واکنش مهدی کروبی به حادثه تلخ رخداده
 برای  مهسا  امینی

مهدی کروبی در واکنش به فاجعه تلخ برای مهسا امینی نوشت: این شیوه حکمرانی عوارض سنگینی را در عرصه‌هاى داخلی و بین‌المللی بر کشور و مردم تحمیل کرده است. به گزارش اصلاحات نیوز بیانیه مهدی کروبی در واکنش به فاجعه تلخ برای مهسا امینی به شرح زیر است: «بأی ذنبٍ قُتِلت؟ خبر درگذشت جانسوز خانم مهسا امینی، دختر جوان کردمان به‌شدت مرا متاثر کرد. با آنکه مدتی است در حال نوشتن مطلبی جامع درباره شیوه حکمرانی فعلی بودم و تا انتشار آن بنا نداشتم سخنی بگویم اما حزن ناشی از این فاجعه آنقدر عمیق بود که تاخیر در اعلام محکومیت آن را به صلاح ندانستم. در چند دهه گذشته دلسوزان این کشور بارها از آثار منفی برخوردهای خیابانی با زنان و دختران جوان و سیاست‌های شکست‌خورده حکومت در این زمینه سخن گفتند و خواستار اصلاح شیوه‌های ناصواب گذشته شدند. این شیوه حکمرانی عوارض سنگینی را در عرصه‌هاى داخلی و بین‌المللی بر کشور و مردم تحمیل کرده است. لذا با توجه به تجربه‌های پیشین از مردم عزیز، شخصیت‌ها و جریان‌های سیاسی می‌خواهم که برای ممانعت از تکرار این نوع فجایع، تحقیرها و آزار و اذیت زنان و دختران، این پرونده را تا مختومه کردن این روش غیرشرعی و غیرانسانی پیگیری کنند.»


ضرورت برچیده شدن گشت‌های ارشاد
 جبهه اصلاحات ایران در بیانیه‌ای خواستار برچیده شدن گشت‌های ارشاد، واکنش موثر مراجع تقلید و محاکمه آمران فاجعه مرگ مهسا امینی شد. متن کامل بیانیه جبهه اصلاحات درباره فاجعه مرگ مهسا امینی از این قرار است: به نام خدای مهربان و عادل. فاجعه مرگ مهسا (ژینا)  امینی در اثر برخورد خشن توسط گشت ارشاد چنان تکان‌دهنده و دلخراش است که هر واکنشی به آن کمتر از برچیدن کامل گشت‌های ارشاد غیرمسوولانه است. نهادها و تریبون‌های رسمی ایران به درستی مرگ جورج فلوید را به خطایی فردی فرونکاستند و به زمینه‌های ساختارمندِ آن فاجعه توجه نشان می‌دادند. برخورد قهری گشت‌های ارشاد در زمینه پوشش زنان گذشته از اینکه ناقض حقوق و آزادی‌های اساسی شهروندان است، در جامعه‌ای که طبق نظرسنجی‌های معتبر داخلی اکثر شهروندان آن مخالف گشت‌های ارشاد و تحمیل پوششند، همیشه می‌تواند بستر تنش‌ها و زد و‌ خوردهایی شود که به فاجعه‌ای مشابه مرگ دلخراش مهسا امینی بینجامد. جبهه اصلاحات ایران ضمن محکومیت شدید این برخورد ماموران گشت ارشاد که به مصیبت مرگ مهسا امینی انجامید، خواستار است: بساط گشت‌های ارشاد که به خشم و نارضایتی عمومی و فاجعه می‌انجامند و ناقض کرامت شهروندان‌ است جمع شود؛ عاملان و آمران این فاجعه محاکمه علنی و محکوم شوند و مراجع عظام تقلید و علمای اعلام صدای اعتراض‌شان را به این تحمیل‌های فاجعه‌خیز به نام اسلام که هم از جهت نقض حق‌الناس و هم طبق قاعده حرمت تنفیر از دین حرام شرعی‌اند بلند کنند و واکنش موثری نشان دهند. در همین ساعات گذشته بیش از صد هزار نفر از شهروندان ایران در رسانه‌های اجتماعی صدای‌شان را در اعتراض به این فاجعه و گشت‌های ارشاد بلند کرده‌اند و افکار عمومی به‌شدت جریحه‌دار شده است. واکنش موثر و درخور به فاجعه مرگ مهسا امینی آزمون بزرگی برای مجموع نیروهای سیاسی و اجتماعی، حکمرانان، مراجع تقلید، نهادهای دینی و رسانه‌ها است. شرم بر ما اگر چنین مصیبت دلخراشی به اصلاحی ریشه‌ای نینجامد و از مصیبت‌های مشابه پیشگیری نشود.

واکنش ورزشکاران به مرگ تلخ مهسا امینی

چه به روزگار این سرزمین آوردید؟

ورزشکاران سرشناس کشور در دو روز گذشته نسبت به درگذشت مهسا امینی دختر سنندجی که بعد از بازداشت توسط گشت ارشاد دچار عارضه مغزی شد و در بیمارستان جانش را از دست داد، واکنش نشان دادند. 
علی دایی، اسطوره فوتبال ایران و دومین گلزن ملی برتر تاریخ با انتشار ویدیویی شامل دو تصویر میکس شده از مهسا امینی یکی در حالت عادی و یکی روی تخت بیمارستان با آهنگ «لالا کن دختر زیبای شبنم» علی زندوکیلی نوشت: «چه به روزگار این سرزمین آوردید. دخترم می‌پرسد چه اتفاقی افتاده. چه پاسخی دارم. به کدامین گناه؟»
علی کریمی، جادوگر فوتبال آسیا نیز با انتشار تصویری طراحی شده از مهسا امینی روی تخت بیمارستان در استوری نوشت: «فرزندان آنها می‌روند. فرزندان ما می‌میرند.» استوری علی کریمی علاوه بر اینکه مساله مرگ مهسا امینی را مطرح می‌کرد کنایه‌ای هم به زندگی بسیاری از آقازاده‌ها در خارج از کشور داشت. کریمی در استوری دیگری نوشت: «آغاز به مردن می‌کنیم آنگاه که در مقابل آنچه مهم است، سکوت می‌کنیم.» این ستاره بازنشسته فوتبال کشورمان همچنین پستی ویدیویی از تصاویر مهسا با آهنگ یکی از خواننده‌های خارج‌نشین با مضمون وطن به اشتراک گذاشت. 
علیرضا جهانبخش یکی از سه کاپیتان تیم ملی کشورمان هم که پیش از این به مساله ورود زنان به استادیوم و در انتقاد به نحوه برخورد با زنان تماشاچی در بازی ایران و لبنان در مشهد واکنش نشان داده بود این ‌بار با انتشار یک استوری موضع‌گیری کرد. جهانبخش عکسی مفهومی از تلفیق تصویر یک زن با برج آزادی در استوری اینستاگرامش گذاشت و نوشت: «موهای دختران‌مان با کفن پوشیده می‌شود…!» جهانبخش هشتگ مهسا امینی را نیز در این استوری درج کرد. مشابه استوری علیرضا جهانبخش را مهدی طارمی ستاره فوتبال ایران و باشگاه پورتو نیز منتشر کرد. سردار آزمون دیگر مهاجم تیم ملی کشورمان نیز با درج هشتگ مهسا امینی نوشت: «اگر اینان مسلمانند، یارب کافرم گردان.»
رسول خادم، قهرمان سابق المپیک و جهان که نوشته‌های انتقادی‌اش را به‌روز و با توجه به اتفاقات جامعه با امضای «قمارباز» منتشر می‌کند در رابطه با درگذشت مهسا امینی نوشت: «مهسا (ژینا) امینی هم ارشاد شد! هیچ ‌کس پاسخگو نیست. چه کسی پاسخ می‌دهد؟ چه کسی پاسخ می‌دهد؟ چه کسی…» خادم در ادامه نوشت: «اکنون که سوز عشق جگرخون نموده است/ یا رب مدد رسان که مرا نیست طاقتش».
همچنین سیدجلال حسینی، مسعود شجاعی و احمدرضا عابدزاده، کاپیتان‌های سابق تیم ملی فوتبال ایران در استوری اینستاگرام‌شان به درگذشت مهسا امینی واکنش نشان دادند. مسعود شجاعی و جلال حسینی یک استوری مشترک را منتشر کردند و نوشتند: «جانش فدای یک تار مویش شد.» عابدزاده نیز با انتشار طرح مفهومی تلفیق نام مهسا امینی با نوار قلبی که به سمت صاف شدن حرکت می‌کند و زیرش به کنایه درج شده «ارشاد شد» نوشت: «و دوباره ایرانم تسلیت. متاسفم.» همین طرح را امیررضا خادم، نماینده مجلس و معاون سابق وزیر ورزش و قهرمان پرآوازه کشتی هم منتشر کرد. خادم همچنین کلیپی از سخنرانی شهید مطهری در رابطه با شیوه صحیح امر به معروف و نهی از منکر به اشتراک گذاشت. 
یحیی گل‌محمدی سرمربی پرسپولیس، مهدی قایدی ستاره استقلال، وریا غفوری کاپیتان ملی‌پوش سابق با سابقه کاپیتانی استقلال که هم‌اکنون در فولاد توپ می‌زند به همراه حسین ماهینی کاپیتان سابق پرسپولیس و نجمه خدمتی ملی‌پوش المپیکی تیراندازی و بسیاری از ورزشکاران دیگر دست‌کم با انتشار یک عکس یا درج هشتگ و هر یک به شیوه‌ای نسبت به درگذشت مهسا واکنش نشان دادند. 

کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری مرکز در واکنش به حادثه ناگوار «درگذشت مهسا امینی» خواستار شد

تشکیل کمیته حقیقت‌یاب، بازبینی دوربین‌ها، اخذ شهادت راویان عینی

مقررات کیفری فعلی فاقد تعریف مجرمانه‌ برای عناوین «بدحجابی» یا «کم‌حجابی» است

گروه اجتماعی

 یک روز از خاکسپاری مهسا امینی، دختر جوان ساکن سقز که به دنبال بازداشت توسط ماموران گشت ارشاد شهر تهران و انتقال به بازداشتگاه وزرا، در محل بازداشتگاه به دلیل نامعلوم و مشکوک، دچار ایست قلبی شد و به کما رفت و جان باخت، می‌گذرد. طی دو روز گذشته و پس از بازداشت توسط عوامل گشت ارشاد و انتقال به بازداشتگاه و ایست قلبی به دلیل مشکوک و نامعلوم و انتقال به بیمارستان در حالت کما سپری کرده،برخی مدافعان فعالیت گشت ارشاد، با توسل به بهانه‌هایی درباره ارتباط سابقه بیماری‌های او با ایست قلبی مشکوک در محل بازداشتگاه وزرا، در حالی که هیچ یک از اعضای خانواده مهسا هم صحت این سوابق بیماری را تایید نکرده‌اند، قصد دارند عملکرد و رفتار سلیقه‌ای خود در مواجهه با بانوانی که از نگاه آنها «بی‌حجاب و بدحجاب» هستند را توجیه کنند. مهسا امینی حالا در حالی زیر خروارها خاک آرام گرفته که طی دو روز گذشته و پس از انتشار خبر تلخ درگذشت این دختر جوان در بازداشتگاه وزرا، موجی از واکنش‌های منفی و اعتراض‌آمیز با الحان تند و در مذمت برخوردهای سلیقه‌ای و تحکم‌آمیز عوامل گشت ارشاد و مافوق‌های آنها به راه افتاده است؛ آیات عظام و مراجع تقلید، سیاستمداران، حقوقدانان و وکلای دادگستری، ورزشکاران، هنرمندان، روزنامه‌نگاران و اهالی حوزه فرهنگ و ادب، فارغ از هر تفکر و مسلک سیاسی و مذهبی، تحکم و جبر آشکار در رفتارهای سلیقه‌ای عوامل گشت ارشاد و بانیان این روش‌های منسوخ را زیر سوال برده و در اعتراضات تند و عتاب‌آمیز، خواستار جمع‌آوری گشت ارشاد، بازنگری در قوانین، توقف قطعی رویکردها و تصمیم‌های سلیقه‌ای و برخورد جدی با مسببان جان باختن دختر جوانی که سرمایه و امید این کشور بود و صرفا به دلیل نگاه سلیقه‌ای عوامل گشت ارشاد جان باخت، شده‌اند. سوابق اخبار مرتبط با «گشت ارشاد» نشان می‌دهد که طی همین ماه‌های اخیر و بعد از مجاز شدن برخوردهای سلیقه‌ای با مصداق‌های بدحجابی برخی بانوان، رفتارهای تند و تحکم‌آمیزی با برخی خانم‌ها صورت گرفته از جمله دختر جوانی که در یکی از جاده‌های فرعی منتهی به تهران، برای انتقال اجباری به خودروی پلیس، به شکل توهین‌آمیزی توسط مردان گشت ارشاد روی زمین کشیده شد، دختر جوانی که چند هفته قبل در میدان صنعت تهران به زور به خودروی گشت ارشاد منتقل شد و در حالی که مادرش با التماس از ماموران زن و مرد می‌خواست دختر بیمارش را از خودرو آزاد کنند اما به التماس‌های این مادر هیچ توجهی نشد و خودروی گشت ارشاد به راه خود ادامه داد، دختران جوانی که طی هفته‌های گذشته به دلیل اعتراض به انتقال به خودروی گشت ارشاد، توسط زنان و مردان عوامل گشت ارشاد مورد ضرب و شتم قرار گرفته‌اند، چون از نگاه این عوامل، حجاب آنها مصداق بدحجابی بوده آن هم در حالی که در هیچ ‌بندی از قانون مجازات اسلامی، مصداق‌های بدحجابی عنوان نشده و صرفا، بی‌حجابی به معنای نداشتن روسری و نداشتن مانتو مصداق جرم‌انگاری است. 

مصداق‌های بدحجابی هیچ تعریف قانونی 
در ایران ندارد 

کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری مرکز پنجشنبه شب و در اولین ساعات بعد از انتشار خبر درگذشت مهسا امینی، با صدور بیانیه‌ای خواستار تشکیل کمیته حقیقت‌یاب، بازبینی دوربین‌های مدار بسته نصب شده در بازداشتگاه وزرا و اخذ شهادت راویان عینی شد. 
کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای مرکز در مقدمه این بیانیه نوشته است: «کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای مرکز با ابراز تاسف عمیق نسبت به درگذشت شهروند «مهسا امینی» در جریان برخورد گشت ارشاد با وی، ضمن درخواست تعقیب و مجازات ماموران و آمرین خاطی، خواستار بازنگری و تغییر رویه نیروی انتظامی نسبت به طرح «گشت‌ ارشاد» است.»
در ادامه و در متن کامل بیانیه آمده است: «در این راستا ملاحظاتی متصور است: 
۱. تامین امنیت انسانی و ایجاد آرامش برای شهروندان انتظار بایسته‌ای است که مردم از پلیس مقتدر و مردمی دارند. امنیت روانی شهروندان در گروی اقتدار بهنگام و اثربخش پلیس در مواجهه با ناامنی، اخلال در نظم و امنیت عمومی و قانون‌گریزی است. تصویر گشت ارشادی از پلیس آن هم به صورتی که در فیلم‌های منتشر شده اخیر در فضای مجازی یا حادثه مهسا امینی مورد قضاوت قرار می‌گیرد، چهره خدوم متولیان امنیت اجتماعی را مخدوش کرده و خدمتگزاری اعتمادمحور نیروی انتظامی را تحت‌الشعاع کج‌سلیقگی‌های رفتاری و اقدامات ناقض قانون و کرامت شهروندی قرار می‌دهد.
۲. با تاکید بر ضرورت گفت‌وگوی ملی و بین نخبگانی ناظر بر حدود مداخله حکمرانی نسبت به سبک پوشش شهروندان و ماهیت اجبار قانونی و سنجش ضرورت تعیین نوع و حدود پوشش برای شهروندان توسط نهادهای عمومی، توصیه می‌شود نیرو‌ی انتظامی به عنوان ضابط اجرای قانون، با بهره‌مندی از روش‌های صحیح اعمال قانون توام با تکریم، سعه صدر و تقید به حفظ حرمت و عزت شهروندان از ارتکاب اقدامات ناقض حقوق و حریم و حیات مردم، پرهیز کرده تا به اعتبار و جایگاه امنیت بخش پلیس در افواه عمومی به عنوان نیروی حامی همه شهروندان در قبال متعدیان امنیت، لطمه‌ای وارد نشود.
۳. ضابطان دادگستری برابر قانون تحت نظر و آموزش مقام قضایی هستند و اجرای قانون نباید به روندی برای تخریب یا تعرض به حقوق شهروندان بدل شده یا مستمسکی برای تدوین گزارش‌های حقوق ‌بشری علیه کشور شود. توجه به حدود اختیارات و آموزش نیروهای پلیس، در مواجهه با جرایم به منظور برقراری امنیت روانی و اجتماعی شهروندان امری ضروری و مهم است.
۴. توقع این است که فرماندهی نیروی انتظامی، تدبیری اتخاذ کند تا مرتکبین رفتارهای خلاف قانون و سالب حیات و آبروی شهروندی مورد مواخذه و پیگرد و مجازات قرار گیرند تا شاهد سوءاستفاده از قانون علیه حقوق شهروندی و حیثیت کشور نباشیم. احترام به کرامت شهروندان، اصلاح نحوه برخورد با ناقضان قانون، حفظ حریم خصوصی، منع هرگونه اقدام که حقوق شهروندان را مخدوش کند، آموزش مستمر و اصلاح الگوهای نظارت و ارزیابی و گزارش‌دهی نقض حقوق، گام‌های بلندی است که در روند توسعه کارآمدی و اثربخشی پلیس مقتدر شهروندمدار، باید مطمح نظر قرار گیرد.
۵. نیروی انتظامی صرفا در حوزه جرایم مشهود و قانون اصناف مستقیما حق مداخله و برخورد قانونی دارد. جمع‌آوری ادله وظیفه ضابطان دادگستری و اعمال هرگونه رسیدگی و محدودیت یا مجازات در صلاحیت مقام قضایی است. در غیر از این موارد، پلیس بدون دستور مقام قضایی مجاز به گرفتن تعهد از شهروند یا توقیف مدارک، بازداشت موقت در قالب «ارشاد و آموزش» یا توقیف وسایل و خودرو به هر دلیل نیست.تسری صلاحیت اختیاری و اقتضایی خلاف قانون است.
۶. مقررات کیفری فعلی فاقد تعریف مجرمانه‌ برای عناوین «بدحجابی» یا «کم‌حجابی» است و آنچه از تبصره ذیل ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی (کتاب تعزیرات) استنباط می‌شود، آن است که قانونگذار زنانی را که «بدون حجاب شرعی» در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، مورد نظر داشته است. معیار تشخیص جرم بودن یا نبودن اعمال شهروندان و نحوه برخورد با آن ناظر بر مقام قضایی است که بر پایه عرف حاکم بر جامعه اتخاذ تصمیم می‌کند. مداخله پلیس در امری که جرم‌انگاری در مورد آن صورت نگرفته و ملاک‌ها به صورت سلیقه‌ای و شخصی اعمال می‌شوند، صحیح نبوده و اعمال هرگونه تنبیه و مجازات بر خلاف حقوق شهروندی مصرح در قانون اساسی و عادی است. تفویض چنین اختیاری به نظر ضابطان دادگستری و پلیس، بر خلاف قانون احترام به آزادی‌های مشروع و حفظ حقوق شهروندی مصوب سال۱۳۸۳ است.
۷. اظهارنظر غیرکارشناسانه و صدور بخشنامه و دستورالعمل برای محروم کردن شهروندان از دسترسی به خدمات عمومی به اعتبار پوشش آنها، بر خلاف حقوق مصرح ملت در قانون اساسی خصوصا اصل ٩ قانون اساسی، موازین حقوق شهروندی و اعلامیه جهانی حقوق بشر است .
۸. کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری مرکز تقاضا دارد سیاستگذاران انتظامی، با تجدیدنظر و بازنگری نسبت به ماموریت طرح گشت ارشاد و خارج کردن آن از دستور کار، ضمن انجام مطالعات ساختاری و آموزش‌ بنیان بر مبنای رویکرد جامعه‌محور، اقداماتی اثربخش و اعتمادافزا را درجهت تحکیم امنیت انسانی و اجتماعی در دستور کار قرار دهند.
۹. در حادثه ناگوار «درگذشت خانم مهسا امینی» این کمیسیون در راستای کشف حقیقت پیشنهاد تشکیل کمیته حقیقت‌یاب با حضور نمایندگان کانون وکلای دادگستری مرکز را می‌کند تا در نتیجه گزارش، حقیقت موضوع بدون پیشداوری و بر مبنای عدالت و شفافیت روشن و به افکار عمومی اعلان شود.
امید آنکه ضابطین با قدرت و مهابت در راستای تضمین و تحقق حقوق بشر و شهروندی توفیق یافته و با پرهیز از مداخله در حریم خصوصی و آزادی‌های شهروندان، صرفا مجرمان و قانون‌شکنان را که امنیت مردم را تضییع می‌کنند، منکوب کنند و امکانات بیت‌المال برای منافع همگانی و امنیت عمومی مصروف شود. شهروندان قدردان خدمات پلیس هستند، اما نباید اجازه داد رفتارهای خلاف قانون توسط ماموران خاطی، بذر خشونت و نفاق و نفرت پراکنده و امنیت خاطر شهروندان و خانواده‌ها را مخدوش کند.»


طبق اطلاعیه بیمارستان کسری و برخلاف ادعای ماموران گشت ارشاد، مهسا بدون علایم حیاتی به بیمارستان منتقل شده است 

گروه اجتماعی| عصر دیروز، بیمارستان کسری با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرد که مهسا امینی، شامگاه سه‌شنبه 22 شهریور بدون علایم حیاتی و با مرگ مغزی به این بیمارستان منتقل شده است.  این اطلاعیه در حالی صادر شده که ماموران گشت ارشاد طی روزهای گذشته مدعی شدند که مهسا دچار سکته قلبی شده و مدافعان فعالیت گشت ارشاد هم طی روزهای گذشته اسناد و مدارک تایید نشده‌ای درباره سابقه بیماری قلبی و صرع مهسای فقید ارایه دادند. طبق اطلاعیه بیمارستان کسری اما درگذشت این دختر جوان 22 ساله که قربانی برخوردهای سلیقه‌ای مجریان گشت ارشاد شد، هیچ ارتباطی به سکته قلبی قربانی نداشته، بلکه مهسای عزیز به دلیل مرگ مغزی که می‌تواند ناشی از هرگونه اتفاقی باشد، جان باخته است.  در اطلاعیه بیمارستان کسری آمده است: 


« سرکار خانم مهسا امینی در ساعت 22:20 روز سه‌شنبه 22 شهریور ماه با ارست قلبی تنفسی (کد 99)، بدون علایم حیاتی و میدریاز دوبل (مرگ مغزی) به بیمارستان کسری ارجاع و با توجه به تلاش‌های ویژه تیم احیا عملیات احیا روی بیمار انجام گرفته که ضربان قلب برگشت و بیمار در بخش مراقبت‌های ویژه بستری شد. متاسفانه بیمار پس از 48 ساعت در روز جمعه مجددا دچار ارست قلبی شده که با توجه به مرگ مغزی به‌رغم تلاش‌های تیم پزشکی موفق به احیا نشدند و بیمار فوت شد. لذا بلافاصله پیکر خانم مهسا امینی پس از فوت به پزشکی قانونی برای تحقیقات بیشتر ارجاع شد. تیم پزشکی بیمارستان کسری تهران و کلیه پرسنل و همکاران این ضایعه دردناک را خدمت خانواده امینی تسلیت عرض می‌کند.»


توضیح «اعتماد»
 خوانندگان روزنامه اعتماد مطلع هستند که روزهای یکشنبه در این ستون و با سرکلیشه «یادداشت‌های یک همیشه توریست»، روایت‌های همکار خبرنگار ما صبا صراف که سال‌هاست در شهر ازمیر اقامت دارد، منتشر می‌شود . امروز به احترام غم جانکاه خانواده داغدار «امینی» و در همدردی با عزیزان وابسته مهسای عزیز فقید، ما و همکاران‌مان هم سکوت می‌کنیم. امید که آرامش قرین روح آن نازنین بی‌گناه باشد.

واکنش‌های همدردانه و ابراز تاثر نام‌آوران عرصه ورزش و هنر برای درگذشت ناباورانه مهسا امینی، دختر ایران

علی دایی اسطوره فوتبال ایران و دومین گلزن ملی برتر تاریخ، علی کریمی جادوگر فوتبال آسیا، علیرضا جهانبخش یکی از سه کاپیتان تیم ملی کشورمان، مهدی طارمی ستاره فوتبال ایران و باشگاه پورتو، سردار آزمون دیگر مهاجم تیم ملی کشورمان، رسول خادم قهرمان سابق المپیک و جهان، سید جلال حسینی، مسعود شجاعی و احمدرضا عابدزاده کاپیتان‌های سابق تیم ملی فوتبال ایران، امیررضا خادم نماینده مجلس و معاون سابق وزیر ورزش و قهرمان پرآوازه کشتی، یحیی گل‌محمدی سرمربی پرسپولیس، مهدی قایدی ستاره استقلال، وریا غفوری کاپیتان سابق استقلال و تیم ملی و بازیکن فعلی فولاد، حسین ماهینی کاپیتان سابق پرسپولیس، مهدی مهدوی‌کیا کاپیتان سابق تیم ملی، ستاره سابق هامبورگ آلمان و گلزن ایران در جام جهانی، جواد نکونام ستاره سابق اوساسونا، پاس، استقلال و رکورددار بازی ملی فوتبال ایران، فرهاد مجیدی کاپیتان و سرمربی پیشین استقلال و بازیکن سابق تیم ملی ایران، کریم انصاری‌فرد و علی قلی‌زاده، بازیکنان تیم ملی و احسان حاجی‌صفی کاپیتان تیم ملی ایران، کیمیا علیزاده تنها ورزشکار زن مدال‌آور ایران در المپیک، مریم طوسی دونده پیشین تیم ملی ایران، شاهین ایزدیار قهرمان شنای معلولان ایران، فرزانه فصیحی رکورددار دوی سرعت زنان ایران از جمله ورزشکاران و نام‌آوران عرصه ورزش ایران بودند که به رخداد تلخ جان باختن مهسا امینی در پی بازداشت توسط عوامل گشت ارشاد واکنش نشان دادند. 
درحالی‌که این رخداد تلخ به تیتر تمام روزنامه‌ها و خبرگزاری‌های جهان تبدیل شد، چهره‌های حوزه هنر و ادبیات هم در واکنش به پرکشیدن مهسا امینی که در بسیاری ازشبکه‌های اجتماعی به «دختر ایران» ملقب شد، از برخوردهای سلیقه‌ای عوامل گشت ارشاد با زنان ایرانی ابراز تاسف کردند. محمدرضا شفیعی‌کدکنی، عباس پژمان، حسین آتش‌پرور، حسن مرتضوی، فرهاد حیدری گوران، هوشیار انصاری‌فر، پیمان هوشمندزاده، محسن آزرم، مسعود فراستی، آذردخت بهرامی، حجت بداغی، مهدی یزدانی‌خرم، رضا شکرالهی، محسن فاتحی، علی‌اکبر معصوم‌بیگی، شمس آقاجانی، رویا تفتی، میترا معینی، مهدیه کوهی‌کار، پرویز پرستویی، اصغر فرهادی، ترانه علیدوستی، سیدجواد هاشمی، شبنم فرشادجو، کتایون ریاحی، پرستو گلستانی، زهرا امیرابراهیمی، سحر دولتشاهی، همایون شجریان، هانیه توسلی، آناهیتا نعمتی، گلشیفته فراهانی، آزاده صمدی، الناز شاکردوست، امیرمهدی ژوله، محسن چاوشی، رضا کیانیان، بهنوش بختیاری، رضا عطاران و پرواز همای هم از جمله هنرمندانی بودند که در صفحه شبکه اجتماعی خود در رثای دختر ایران نوشتند و با خانواده امینی و در غم درگذشت جانگداز مهسای 22ساله ابراز همدردی کردند. 

آموزش در مقر پلیس

تبسم نمازی

مهسا روی تخت بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند و فرماندهی انتظامی بیانیه می‌دهد که او برای آموزش قوانین به مقر نیروی انتظامی هدایت شده بوده است.
حال پرسش این است مگر مهسا تمامی 23 سال عمرش تحت آموزش دایمی و رسمی جمهوری اسلامی نبوده و در این چند ساعت حضور در مقر نیروی انتظامی قرار بوده چه چیزی فراتر از آن همه آموزش ایدئولوژیک شبانه‌روزی از نظام آموزشی در مدارس تا صدا و سیما تا آن همه بیلبورد تبلیغاتی در سطح شهر بگیرد؟ آیا آموزشی که پس از بازداشت در مقر پلیس اتفاق می‌افتد آن هم زمانی که فرد نه تنها خودش احساس پشیمانی ندارد بلکه از سوی بخش بزرگی از جامعه هم مورد حمایت قرار می‌گیرد واقعا می‌تواند موثر باشد؟ یا برعکس او را مقاوم‌تر و مصمم‌تر از قبل می‌کند؟ وقتی فردی به اتهام سرقت دستگیر می‌شود و جامعه بلافاصله او را بی‌گناه و قربانی وضعیت اقتصادی و دولت و تحریم هزارعامل، غیر از طمع خود سارق می‌داند، این دزد جری‌تر از گذشته بازمی‌گردد و به گفته خود نیروی انتظامی سارقان بارها و بارها دستگیر و پس از گذراندن دوره حبس آزاد شده و حرفه‌ای‌تر از گذشته به اعمال غیرقانونی خود ادامه می‌دهند و وای به حال نوجوانان و جوانانی که رفتار خود را نه تنها غیرقانونی نمی‌دانند که البته در هیچ جای کتاب قانون هم به اندازه و شکل مانتوی بانوان اشاره نشده، بلکه آن را حق طبیعی و انسانی خود می‌شمارند و حال می‌بینند که همانند مجرمان و سابقه‌داران و در کنار آنها در مقر پلیس‌اند و با آنها همان‌گونه برخورد می‌شود که با دزدان و زوربگیران و قمه‌کشان.
 قطعا نتیجه چنین برخوردهایی هر چه باشد آموزش نخواهد بود تنها تنبیهی است که فقط زخم نفرت بر پیکر اجتماع می‌گذارد. بارها تصاویری از بازداشت بانوان در فضای اجتماعی و اعتراض حاضران در صحنه منتشر شده که این تصاویر به آسانی خشم و نارضایتی دیگرانی را نشان می‌دهد که بازداشت نشده‌اند و حال در نظر بگیرید خانواده فرد بازداشت شده چه میزان خشم را با خود حمل می‌کنند.
 آیا مسوولان نیروی انتظامی تاکنون چند بار دیده‌اند که خانواده‌ها از بازداشت فرزندشان ابراز رضایت کرده باشند و حتی در موارد به‌شدت محدودی که خانواده هم با نوع پوشش فرزندش موافق نبوده وقتی خود خانواده قادر به توجیه کردن فرزند با زبان مهر و عطوفت نبوده مامور عصبانی و گاه تند نیروی انتظامی قادر به تغییر در باور این فرد است؟ ماموران نیرویی انتظامی تا چه اندازه آموزش دیده‌اند که بتوانند نقش یک آموزگار را داشته باشند که اساسا هم این امر به دلیل ذات قدرتمندانه پلیس نمی‌تواند شدنی باشد. ویژگی آموزش پایدار رابطه برابر میان آموزش‌دهنده و آموزش‌گیرنده و پذیرش آموزگار از سوی فرد تحت آموزش است که ناگفته پیداست که این نمی‌تواند در مقر پلیس و تحت جو سنگین نظامی آن اتفاق بیفتد.
 تنها دلیل چنین بازداشت و برخوردهایی صرفا می‌تواند ایجاد ترس و تنبیه به امید بازدارندگی باشد پس دیگر آموزش در اینجا معنا نمی‌دهد. بهتر است به همان کلمه تنبیه اکتفا شود که ارشاد و آموزش ابزارشان چیزی غیر از بازداشت و جریمه است و علوم روان‌شناسانه تربیتی مدت‌هاست که چنین روش‌هایی را مردود می‌شمارند.

منبع: روزنامه اعتماد 27 شهریور 1401 خورشیدی

مطلب قبلی
مطلب بعدی

ارسال دیدگاه Cancel reply

You must be logged in to post a comment.

دسته بندیهای مطالب
  • اخبار 637
  • اخبار استانها 19
  • اساسنامه - مرامنامه 4
  • اطلاعیه‌های سازمان 3
  • انتخاب سردبیر 423
  • اندیشه 152
  • بیانیه‌ها 32
  • پیشخوان روزنامه ها 1
  • تجربه معلمی 25
  • تشکل ها 9
  • تعلیم و تربیت 10
  • جلسات شورای مرکزی 2
  • دسته‌بندی نشده 485
  • دیدگاه 1001
  • سازمان 22
  • کتاب 10
  • گزارش 322
  • گفتگو 315
  • معرفی اعضای ارکان سازمان 9
  • واحد آموزش 1
  • واحد اجتماعی 1
  • واحد توسعه و تشکیلات 2
  • واحد رسانه وارتباطات 2
  • واحد سیاسی 1
  • یادداشت 232

آخرین مطالب

Manfaat Vitamin C untuk Mencerahkan Kulit

اردیبهشت ۲۲, ۱۴۰۴

Mengenali Tenaga Kerja Lokal: Peranan, Hak, dan Rintangan di Zaman

اردیبهشت ۲۲, ۱۴۰۴

Panduan Memilih Layanan [Jenis Layanan] di HomerHighPels.com

اردیبهشت ۲۱, ۱۴۰۴

Maxwin dalam Game Slot Gacor: Bagaimana Meraih Kemenangan Maksimal?

اردیبهشت ۲۱, ۱۴۰۴


سازمان معلمان ایران سازمان معلمان ایران

دسته بندیها

اخبار
اخبار استانها
سازمان
گفتگو
گزارش
یادداشت
دیدگاه
تشکل ها
انتخاب سردبیر
باشگاه معلمان
پیشخوان روزنامه ها

دسترسی ها

وزارت آموزش و پرورش
شورای عالی انقلاب فرهنگی
مجلس شورای اسلامی
پایگاه اطلاع رسانی دولت
انجمن اسلامی معلمان ایران
کانون صنفی معلمان ایران
مجمع فرهنگیان ایران اسلامی

شبکه های اجتماعی

© Copyright 2025. All rights reserved.