
چرا حجتالاسلام علی ذوعلم زلزلهای برای آموزشوپرورش است
زلزلهای به قدرت 7 ریشتر در قلبِ آموزشوپرورش!
حجتالاسلام علی ذوعلم، رییس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی شد
چرا حجتالاسلام علی ذوعلم زلزلهای برای آموزشوپرورش است؟
دکتر محرم آقازاده
دکترای برنامهریزی درسی
اگر سؤال طرح شده دقیقتر طرح شود باید گفت، حجتالاسلام علی ذوعلم زلزلهای برای آینده دانشآموزان و نسل آیندۀ جامعه است(ذوعلم خودشان هم به این واقف هستند و در مصاحبه همشهری آنلاین میگویند: برنامۀدرسی ملی تحولی اساسی است وچارچوب فعلی نظام تعلیموتربیت کشور راتحت تأثیرقرارمیدهد.13 بهمن 1386). مصداق عینی مدعا عملکرد ایشان در سمت پیشین و در مقام مدیرکلی دفتر تألیف کتابهای درسیِ سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی است. وی همزمان با تصدی پست مدیرکلی دفتر تألیف که یکی از دفاتر فوق تکنیکی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی و آموزشوپرورش است، مسئولیت تدوین سند برنامۀ درسی ملی را به عهده گرفت. ایشان از نظر دانشی و تجربی و مهارتی، صلاحیت احراز چنین مسئولیتی را در زمان خود و نه در حال حاضر دارند. به تعبیری سپردن کار تولید سند برنامۀ درسی ملی، نظیر سپردن مسئولیت تیم جراحی قلب به استاد تاریخ و سپردن کار تولید سند برنامۀ درسی ملی به استاد جراحی است. حجتالاسلام علی ذوعلم این هنر را داشتهاند که مسئولیت تولید سند برنامه درسی را به عهده بگیرندو به این مسئولیت ببالند. نتیجۀ کار ایشان در عمل، به مرگ تخصص و رشته مطالعات برنامۀ درسی موسوم گشت.سند برنامه درسی ملی تولید شده توسط ذوعلم با دستورات اعجابآور وزیر وقت، آقای حاجبابایی پیکر آموزشوپرورشرا در آماج تیرهای بیمبالاتی علمی و فنی قرار داد. حاجبابایی دستور تولید کتابهای درسی را بر مبنای سند برنامه درسی ملی صادر کرد. سندی که ابهامات فراوانی با آن همراه است. به دستور حاج بابایی و به تبعیت معاونش حجتالاسلام بهرام محمدیان، کتابهای درسی تألیف و بدون اجرای آزمایشی در سطح کشور برای اجرا توزیع شدند. این کار نه فقط خلاف همۀ مقررات علمی وفنی است، بلکه مصداق کامل بیمبالاتی اخلاقی و نمونهای از تمامیتخواهی خام بود.
تفسیر نادر سلسبیلی دانشآموخته رشتۀ مطالعات برنامۀ درسی از پژوهشگاه آموزشوپرورش از سند برنامۀ درسی چنین است: «رویکرد و جهتگیری محوری در سند برنامۀ درسی ملی، رویکرد فطرتگرایی توحیدی و رسیدن به حیات طیبه است که طیف گستردهای از برداشتهای دینی و مذهبی از برداشتهای بنیادگرایانه تا معتدل و عرفانی را در حوزه اسلام در بر میگیرد. با توجه به ویژگیهای برشمرده برای رویکرد و جهت گیری کلی، ملغمهای از جهتگیریهای مختلف در حوزۀتعلیموتربیتو برنامه درسی بدون توجه به همخوانی و هماهنگی آن ها در نظر گرفته شده است. کاربرد آن در سند برنامه درسی ملی به پختگی نرسیده … است.»( سلسبیلی، نادر، 1395، فصلنامه مطالعات برنامه درسی، شماره 91، ص. 41).
حجتالاسلام علی ذوعلم، با یکهتازی و با از میدان به درد کردن متخصصان برنامۀ درسی با بهانههای مختلف و بهره جستن از حضور کارشناسان سازمانی یا از همفکران برون سازمانی خود که غالباً کارشناسان کارآمدی ارزیابی نمیشوند، تلاش کردند منویات فکری و مذهبی خود را وارد سند برنامۀ درسی کنند. یک دلیل اساسی برای این کار وجود داشته و پیگیری هم خواهد شد و آن این است که تمام کوشش بر آن بوده است که تمرکز عملی و فکری بر برنامههای درسی اعمال بشود. تمرکزگرایی ایدئولوژیک و عملیاتی برنامۀ درسی در دنیای غرب اگر جهت گیری توسعه اقتصادی و اشتغالزایی دارد، در ایران و بر اساس عملکرد علی ذوعلم به سوی تمامیتخواهی ایدئولوژیک سوق داده شده است.
در سند برنامه درسی ای که مدیریت تولید آن با علی ذوعلم بوده است، دست ذینفعان برنامههای درسی از نقشآفرینی در آن کوتاه بوده است. در تدوین سند برنامه درسی ملی، خانوادهها، معلمان، جوامع محلی حتی حضور حداقلی هم نداشتهاند.
در ادامه به اجمال نقایص عملکردی حجتالاسلام علی ذوعلم، مدیر تولید سند برنامۀ درسی ملی، در قالب مراحل مدیریت پروژه و مدیریت پروژه برای تهیه سند برنامه درسی ارایه می شود.
نقایص بنیادی طرح برنامه درسی ملیای که ذوعلم مدیریت کرد
طبیعی است که طرحی چون برنامه درسی ملی را در قالب پروژه تعریف کرد و اصول مدیریت پروژه را بر آن جاری کرد. طرح برنامه درسی ملی بر اساس شاخصهایی که در ادامه می آید فاقد ویژگیهای یک پروژه است. به تعبیر بهتر، برنامه درسی ملی در مراحلی خارج از مراحلی که به آن مدیریت پروژه گفته میشود، طراحی و تولید شده است. نتیجه آن چه حاصل آمده است محصولی مبهم است و هنوز کارشناسان از گشودن گره آن بازماندهاند. برای نمونه، بر اساس سند برنامۀ درسی ملی، چارچوبی برای طرح درسنویسی فراهم آمده است که نه کارشناسان میتوانند آن را تبیین کنند و نه معلمان توانایی بهرهمندی از آن را به مثابه ابزار کار دارند.
کار تدوین سند برنامه درسی ملی، با تشکیل دبیرخانهای در سال 1384 آغاز شد. برای تهیه سند، هفت کمیته تخصصی در نظر گرفته شد. هر یک از کمیتهها متشکل از نیروهای متعددی از درون نهاد آموزشوپرورش و بیرون از آن بودند. به لحاظ نظری قرار بر آن بود که کار کمیتهها مکمل یکدیگر باشند. سادهتر آن که خروجی یک کمیته میبایست ورودی کمیتهای دیگر میشد. چنین اتفاقی برای سند پیش نیامد. روایت آن است که ذوعلم گروه خویشساخته و خویش فرمودهای را برای کار جمع کردن سند گماردند و آنچه کمیتهها منفرداً انجام داده بودند، به کناری نهاده شد. آنچه به مثابه سند برنامۀ درسی ملی تولید شده، دیکتهای است که علی ذوعلم و یارانش نوشتهاند.
باری، با تلقی کار تدوین برنامه درسی ملی به مثابه یک پروژه باید به این سؤال بتوان پاسخ داد که آیا کار تدوین این سند از فرایند پروژه تبعیت کرده است یا نه؟ در علم مدیریت، پروژه یک عمل یا فعالیت موقتی یا زماندار انگاشته میشود که دارای زمان آغاز و پایانی است و حاصل آن یک خدمت یا محصول یا نتیجهای خاص است. برای ارائه یک خدمت، تولید یک محصول و/یا دستیابی به نتیجهای خاص باید در قالب مراحل خاص رفتار کرد.
متخصصان علم مدیریت پروژه، برای مدیریت پروژه 5 مرحله در نظر میآورند؛ تحلیل و پایهریزی پروژه، طراحی و برنامهریزی، اجرا، پایش و ارزشیابی، و خاتمه پروژه. در هر یک از این مراحل به طور متداول کارهای معینی صورت میگیرد که، در ادامه به اختصار به آنها اشاره می شود. همچنین، بیان میشود که آیا در پروژه تدوین سند برنامه درسی ملی از اصول مدیریت پروژه بهرهگیری شده است یا نه.
مرحله تحلیل و پایهریزی پروژه: در این مرحله، این ایده آزموده میشود که آیا اساساً نیازی به انجام پروژه وجود دارد؟ انجام پروژه از چه نیازی بر میآید؟ آیا ذینفعان پروژه، نیازمند اجرای پروژه هستند؟ آیا انجام دادن پروژه مقدور است؟
در پروژۀ سند برنامه درسی ملی،حتی یک مورد از اسناد برنامۀ درسی ملی نشان نمیدهد که از ذینفعان سند برنامۀ درسی ملی پژوهشی به عمل آمده باشد و با آنان مختصات سند برنامۀ درسی ملی در میان گذاشته شود. لازم به یادآوری است که ابلاغ یادداشتها و پیشرفت کار به گروهی از ذینفعان و حتی نظرخواهی از آن بی آن که نظراتشان به کار گرفته شود، به معنای نیازسنجی انجام پروژه نیست. اساساً طرح تهیه سند برنامۀ درسی ملی، فاقد منشور پروژه است. از این رو، اقدام به تهیه سند قابل برقراری ارتباط با مخاطبان نبوده است. به قدری، ابهام در چارچوب وجود داشت که حجت الاسلام علی ذوعلم در مقام مدیر تهیه سند برنامه درسی ملی فرصت نمییافتند برای پاسخگویی به سؤالات اعضای کمیتههای هفتگانه در جلسات آنان حضور پیدا کرده و به سؤالات پاسخ دهند.
طراحی و برنامهریزی: در این مرحله، اعضای تیم پروژه و مسئولیتهای آنان تعیین میشود، طرح شکست کار معین می شود، هزینهها، زمانبندی، منابع و کیفیت کار صورتبندی میشود. همچنین، ریسکهای انجام پروژه در نظر آورده میشود و موانع و محدودیتهای پروژه به تصویر کشیده میشود.
در پروژۀ سند برنامه درسی ملی،منابع هر پروژه متخص آن پروژه است. از هر منبعی نمیتوان برای یک پروژه استفاده کرد. در این میان، منابع انسانی پروژه به مثابه اعضای کلیدی آن دارای جایگاه ویژهای هستند. نمیتوان و نباید به صرف این که پروژه در یک سازمانی انجام میشود، منابع آن را برای انجام دادن پروژه، منابع مورد اطمینانی دانست. مصداق بنیادین گماردن افراد نارکارآمد سازمانی برای انجام مسئولیتهای پروژه، در پروژه تهیه سند برنامه درسی ملی اتفاق افتاد. در بادی امر عدهای از افراد صاحب نظر در کمیتهها حضور داشتند ولی با توجه به حقنه دیدگاههای ناشیانه در حوزۀ دانش برنامۀ درسی سبب شد این افراد یکی پس از دیگر از پروژه ریزش پیدا بکنند.
در هیج کجای پروژه تدوین سند برنامۀ درسی ملی، نه به ریسکهای انجام پروژه توجه شد و نه آن که ریسکهای پیش آمده پاسخ داده شدند.
اجرا
در مرحله اجرای پروژه، منابع مدیریت میشوند، وظایف یا کارها(Tasks) به انجام میرسند، اعضای تیمها با ذینفعان پروژهها همساز می شوند، عملکرد تیمها بهسازی میگردند، طرح مدیریت کیفیت به اجرا در میآید و ریسکها به حداقل تقلیل داده میشوند.
در پروژۀ سند برنامه درسی ملی نه فقط منابع، به ویژه منابع انسانی برای عملکرد بهتر مدیریت نشدند؛ بلکه بهترین منابع از تیمهای اجرای پروژه جدا شدند. در کنار اینها، به دلیل ابهام نظری و مفهومی در الگویِ ابتکاری جناب ذوعلم، عملکرد کمیتهها یا تیمهای کاری در ضعیفترین سطح ممکن به پیشرفت یا به نتیجه مطلوب نرسید.
پروژه تولید سند برنامۀ درسی ملی فاقد طرح مدیریت کیفیت بود و الگویی برای همساز کردن اعضای کمیتهها با ذینفعان پروژه وجود نداشت و حتی خود کمیتهها در کنار هم نسبت به انجام دادن کارهایشان توجیه نشدند. به دلیل، ساختار از بالا به پایین فرایند اجرای پروژه سند، برای کاستن از ریسک انجام دادن پروژه و ریسک خطای کمیتههای کاری، نقدها و پیشنهاد کارشناسان ارشد مطالعات برنامه درسی به کار بسته نشدند.
پایش و ارزشیابی
مفروض است که در انجام دادن پروژه ها برای دستیابی به خدمت، محصول /یا نیتجه مطلوب، عملکرد پروژه اندازهگیری شود، ریسکهای مربوط به عملکردها مورد پایش قرار گیرند و بروندادهای مورد انتظار از پروژه بر اساس استانداردهای کیفی مورد تأیید قرار گیرند.
پروژه تولید سند ملی برنامه درسی نه دارای اسناد بالادستی روشن و حساب شده و نه دارای روش کار روش اجرایی دقیقی است. با در نظر گرفتن بازه زمانی سال 1384 تا سال 1397 باید گفت در بیش از یک دهه گذشته نه تولیدکنندگان اسناد بالادستی پاسخ دقیقی به کارشناسان و ذینفعان و ذیعلاقهها دارند و نه برای اجرای سند برنامۀ درسی ملی و نه برای اصلاح آن روش کار قابل اتکایی تولید شده است. در پروژه مورد بحث، هیچ معیار مدونی برای گزینش و گمارش و ارزیابی منابع و عملکرد منابع وجود نداشته است. البته می توان گفت، هر کس به ساختار قدرت مدیر طرح تولید سند نزدیکی داشته است، احتمال گمارش بیشتری برای کار به دست آورده است.
خاتمه
در این مرحله از اجرای پروژه، حاصل کار پروژه باید به سفارشدهنده پروژه ارایه شود. برای ارایه محصول پروژه باید اهداف پروژه، استانداردهای پروژه، و رضایت مشتری پروژه در نظر گرفته شود. در کنار اینها، باید همه منابعی که برای پروژه تخصیص یافته بود توصیه شود و اقدامات حقوقی تحویل پروژه صورت بگیرد.
پروژۀ تولید سند برنامه درسی ملی پدیدۀ غریبی است. مجری پروژه تحویلگیرنده قانونی پروژه هم هست. در خیلی از موارد مجری و مدیر پروژه، به عنوان کارشناسی پروژه هم کار کرده است. ایشان ارایه دهندۀ مدل ابتکاری هدفگذاری برای برنامه درسی ملی هم هستند. با در نظر گرفتن این واقعیتها و شرایط عملی مدیریت پروژه و در نظرآوری اصول مدیریت پروژه، پروژه تولید سند ملی برنامه درسی، پروژهای غیرقانونی، غیراخلاقی و فاقد استانداردهای یک پروژه است. بر اساس تعریفِ پروژه، که آن را فعالیتی زماندار برای دستیابی به یک خدمت، محصول و نتیجه خاص میداند، پروژه سند برنامه درسی ملی، سندی را به مثابه یک محصول به دست داده است که، حتی برای کاربران آن در دفتر تألیف کتابهای درسی که نزدیکترین افراد برای تولید سند بودهاند، دارای ابهامات نظری و عملیاتی است.
آقای علی ذوعلم با این سابقه درخشان و حتی با عطشی بیشتر برای ایدئولوژیک کردن قلب نظام تعلیموتربیت، یعنی برنامههای درسی، سکان سازمان پژوهش و برنامهریزی درسی را به عهده گرفت. ایشان بر این باورند که آموزشوپرورش باید ایدئولوژیک شود و دانشآموزان هم باید به تبعیت از همین نظام ایدئولوژیک پرورده شوند. بر اساس همین فهم، بدفهمانه با دستآویز قرار دادن آیۀ 97 سورهنحل “مَنْعَمِلَصالِحاًمِنْذَکَرٍأَوْأُنْثىوَهُوَمُؤْمِنٌفَلَنُحْیِیَنَّهُحَیاةًطَیِّبَةًوَلَنَجْزِیَنَّهُمْأَجْرَهُمْبِأَحْسَنِماکانُوایَعْمَلُون” در هدفگذاری سند برنامه درسی دستیابی به حیات طیبه را وارد کردهاند. مخاطب آیه شریفه دانشآموزان مدرسه دست کم در دورههای ابتدایی و دوره اول متوسطه نیست. عمل کردن بر آن اساس در واقع کشاندن آموزش اصول و فروع آموزش بزرگسالان به آموزشهای مدرسهای است.
بیگمان در جامعه اسلامی، انسان مسلمان در صدد بر نمیآید فرزندی غیرمسلمان تربیت کند. مصداق این مدعا تربیت دینیای است که پیش از انقلاب اسلامی در خانوادهها صورت میگرفتو همین تربیتشدگان انقلاب اسلامی را به بار نشاندند و پس از آن با جانبازی از اسلام و ایران دفاع کردند. از این به رو، به جای کوبیدن بر طبل ایدئولوژیک کردن برنامههای درسی، کوشش باید معطوف به معقول کردن اندیشهها، برنامهها، رفتارها و عناصر نظام برنامه درسی شود. همگرایی معقول عناصر نظام برنامۀ درسی راه معقولی را برای الگوی سازی رفتار انسانی و اسلامی در مدارس باز می کند. در مصحف شریف بیش از 300 بار انسانها به تعقل فراخوانده شده اند. پس در عمل برنامه درسی، تدارک فرصت اندیشهورزی، به معنای ایجاد فرصت برای عمل دینی است.
وزیر محترم آموزشوپرورش به بهای ماندگاری خود، با انتخاب حجتالاسلام علی ذوعلم، خانه برنامه درسی و نظامات مربوط و وابسته به آن را در معرض ویرانی قرار داد.
یادم می آید،پس از تدوین و تصویب برنامه درسی تربیت بدنی در دوره ابتدایی،ناگاه با تعویض دولت و سرکار آمدن دولت جدید در سال ۱۳۸۴ناگهان تغییراتی در بدنه و مدیریت میانی سازمان پژوهش پیش آمد که یکی از آنها قرار گرفتن شخصی بی سواد در راس مدیریت دوره راهنمایی بود.این فرد جلوی بسیاری از برنامه های درسی از جمله برنامه تازه متولد شده تربیت بدنی را برای اجرا گرفت.
آن زمان همین آقای ذوعلم به مدیریت دفتر تالیف کتب درسی منصوب شده بود.هرچه توان داشتم به شکل مستدل به ایشان تفهیم کردم که این جناب نمی تواند بعد از طی مراحل قانونی و تهیه برنامه درسی تربیت بدنی در شورای برنامه ریزی مربوطه آنرا متوقف و امیال خود را مطرح کند توجه نکرد.حتی مکتوب برای ایشان نوشتم : جناب ما پای منبر هم کسوتان عالم شما یاد گرفته ایم که حق الناس بسیار مهم است و زایل کردن آن گناهی نابخشودنی ولی هیچ توجهی نکرد.
شما برای طراحی یک برنامه درسی مراحلی دارید که باید سپری کنید و نمی توان براحتی از یک مرحله به مرحله بعد رفت.در واقع ایشان و معاون دوره راهنمایی ایشان مستبدانه تمامی دلایل تخصصی بنده را نادیده گرفته و جلوی برنامه درسی دوره راهنمایی را که مواد درسی آن تا مرحله چاپ پیش رفته بودند گرفتند.
وقتی رئیس سازمان به قانون توجه ندارد،تکلیف دیگران مشخص است.البته تذکر این نکته نیز لازم است که دیکتاتوری در خود سازمان و دفاتر آن از قبل نیز وجود داشت .مسئول هر برنامه درسی هر آنچه می خواست با کمک معاونت های مربوطه که باندی را تشکیل می دادند انجام می داد.در واقع باید جزو باند بودی تا بتوانی کاری انجام دهی.بنده نیز با سخت کوشی و اینکه آن دفتر با درس تربیت بدنی چندان آشنایی نداشت، توانستم اولین برنامه درسی را در تاریخ آموزش و پرورش کشور بعد از ۸۰ سال به تصویب شورای عالی آموزش و پرورش برسانم.اما دو دوره راهنمایی و متوسطه با عناد گروه آقای ذوعلم و خود ایشان به نتیجه نرسید و تدوین آن پس از بنده دچار انحراف از فلسفه اولیه آن شد.
سخن آخر آنکه دعوای فعلی هم از روی دلسوزی نمی تواند باشد و همواره دو گروه مذهبی و سکولار برای بر کرسی نشاندن منیت خود وارد معرکه شده اند.
یکی در لوای افکار سکولار،دیگری در غالب فهم خویش از دین .و دریغا که همواره آنچه به جایی نرسد فریاد دلسوز و کارشناس است.
درود و سپاس از توجه شما تندرست و سربلند باشید