
آيتالله يوسفعلي صانعي بر اثر ايست قلبي و تنفسي دار فاني را وداع گفت
اواخر هفته گذشته بود كه خبر شكستگي دست و لگن يكي از آخرين فقهاي نزديك به جريان اصلاحات و همراه و همسو با مردم از سوي بيت او تاييد شد؛ خبري كه در ابتدا به نظر نميرسيد موضوع چندان جدي باشد و همگان به مرخصي او از بيمارستان اميدوار بودند ولي صبح روز گذشته دوباره همهچيز به يكباره تغيير كرد و جامعه ايران شاهد انتشار خبري تلخ بود. «آيتالله يوسف صانعي دار فاني را وداع گفت»؛ در عرض چند دقيقه به سرتيتر اخبار رسانههاي مختلف جمهوري اسلامي تبديل شد ولي در اين ميان نوع پرداختن به اين خبر در رسانههاي متعلق به جريان اصلاحات و اصولگرايان نيز يكسان نبود تا بار ديگر هزار و يك حاشيه سياسي اطراف اين مرجع تقليد شيعيان به خوبي خودنمايي كند. حواشياي كه نه در يكي دو سال و نه در يكي دو دهه گذشته ايجاد شده بلكه تقريبا در تمام طول دوران حيات سياسي آيتالله صانعي وجود داشته و هر بار به نوعي موجبات انتقاد يكي از جريانهاي سياسي فعال در جمهوري اسلامي را به همراه آورده است.
آيتالله صانعي در يكي دو دهه گذشته در زمره مراجع تقليد نزديك به اصلاحطلبان و اصطلاحا فقهاي غيرحكومتي قرار داشت از اين رو بيش از پيش نظرات و فتاوايش در ميان عموم جامعه به ويژه فعالان منتهي اليه چپ سياست ايران خريدار پيدا كرده بود از اين رو به او لقب مرجع تقليد اصلاحات را داده بودند اما آيتالله صانعي نيز همچون آيتاللهالعظمي منتظري و اكبر هاشميرفسنجاني كه هر 2 محبوبيت قابل توجهي ميان اصلاحطلبان داشتند، تصويري كه در دهه آخر عمرشان از خود به جاي گذاشت با آنچه در دوران جواني از خود ساخته بود و در ذهن كهنسالان مانده بود، به كلي تفاوت داشت؛ تفاوتي كه سبب شد پس از وداع آيتالله صانعي با دار فاني، بسياري از او به عنوان فقيهي با دو چهره متفاوت و البته متضاد نام ببرند اما هيچيك از اين حواشي سبب نشد تا خبر درگذشت او، موجبات غم و اندوه افكار عمومي ايران و بسياري از فعالان سياسي، فارغ از نوع نگاهشان به مسائل و مباحث حوزه سياست را فراهم نياورد.
بدون تشييع
آنچه اين اندوه را بيشتر كرده و همزمان چهره مردمي آيتالله صانعي را بار ديگر عيان ميكند، تاكيد او بر عدم برگزاري مراسم تشييعش در شرايط شيوع ويروس كرونا در شهر ايران است. سعيد صانعي، فرزند ارشد مرحوم آيتالله يوسف صانعي در همين راستا و با تاييد اين مهم در اظهاراتي كه خبرگزاري ايلنا آن را منتشر كرد، گفت «از زماني كه بيماري كرونا در جامعه پديدار شد، ايشان وصيت كردند كه اگر در زمان شيوع اين بيماري به هر دليلي جان به جان آفرين تسليم كردند، براي جلوگيري از همهگيري بيشتر كرونا در ميان مردم، هيچ مراسمي از جمله مراسم تشييع و ترحيم براي ايشان برگزار نشود و با توجه به اين وصيت، ما هم هيچ مراسمي براي ايشان برگزار نخواهيم كرد.» او درباره علت درگذشت آيتالله صانعي نيز گفته است: «حاج آقا دو شب پيش به دليل شكستگي استخوان لگن و دست در منزل به بيمارستان نكوئي قم منتقل شدند تا تحت نظر پزشكان مداواي لازم روي ايشان صورت گيرد. قرار بود عمل جراحي استخوان امروز انجام شود اما اذان صبح امروز به دليل بيماريهاي زمينهاي از جمله بيماري كبد و كليه، به رحمت خدا رفتند.»
فرزند آيتالله صانعي در اظهاراتي جداگانه كه پايگاه خبري ديدبان ايرانيان آن را منتشر كرد، درباره محل دفن آيتالله صانعي كه پس از درگذشتش شبكههاي اجتماعي و بعضي رسانههاي ارتباط جمعي از او به عنوان «آيتالله مردم» ياد ميكنند، گفته است كه «مرحوم آيتالله صانعي چند سال پيش قبري در كنار مرقد زكريا بن آدم(ع) در قبرستان شيخان قم، خريداري كردند كه طبق وصيتشان در همانجا خاكسپاري ميشوند.» عدم دفن اين مرجع تقليد شيعيان در حرم حضرت معصومه(س) از جمله ديگر نكاتي است كه تفاوت خلق و خوي آيتالله صانعي با ساير مراجع تقليد را عيان ميكند؛ تفاوت خلق و خويي كه سبب شده آيتالله العظمي شبيري زنجاني بر پيكرش اقامه نماز كند. ميثم صانعي، ديگر فرزند آيتالله صانعي در همين رابطه در اظهاراتي كه خبرگزاري ايلنا آن را منتشر كرد، بار ديگر بر عدم برگزاري مراسم تشييع براي پدرش تاكيد و درباره زمان اقامه نماز بر پيكر آيتالله صانعي گفت كه «يكشنبه ۲۳ شهريور، حدود ساعت ۱۱ صبح، اقامه نماز ميت بر پيكر مرحوم آيتالله العظمي يوسف صانعي، توسط مرجع عاليقدر حضرت آيتالله العظمي شبيري زنجاني در همان مكان گلزار شيخان قم اقامه خواهد شد.»
صانعي دهه 60
در اين ميان شبكههاي اجتماعي بار ديگر شاهد جدالهاي لفظي ميان موافقان و مخالفان آيتالله صانعي بود. تكليف موافقان كه روشن بود ولي مخالفان به دو گروه اصولگرايان و اصطلاحا ارزشيها و البته مخالفان جمهوري اسلامي تقسيم ميشدند. اصولگرايان آيتالله صانعي را به واسطه كردار و گفتارش در سالهاي اخير به ويژه پس از انتخابات پرحاشيه دهمين دوره رياستجمهوري ايران و انتقادات تند و تيزش از حصر ميرحسين موسوي، زهرا رهنورد و مهدي كروبي، معترضان به نتايج انتخابات سال 88 مورد اعتراض قرار داده و از اين رو تلاش ميكردند گفتههاي اصلاحطلبان و حاميان آيتالله صانعي را تخطئه كنند. گروه دوم اما به كلي كردار و گفتار آيتالله صانعي در يكي دو دهه اخير را ناديده گرفته و تمام توجه خود را معطوف به روزهاي ابتدايي پيروزي انقلاب در ايران و روي كار آمدن نظام جمهوري اسلامي كرده و از نقش آيتالله صانعي در وقايع آن روزها ميگفتند. آن روزها صانعي يكي از محبوبترين چهرهها نزد بنيانگذار جمهوري اسلامي بود و مسووليتهاي متعددي را برعهده داشت چنانكه يوسف صانعي در اسفند 58 از طرف رهبر وقت جمهوري اسلامي به عنوان يكي از 6 فقيه شوراي نگهبان قانون اساسي منصوب شد. او مسووليتهاي ديگري نظير نمايندگي بنيانگذار جمهوري اسلامي در شوراي عالي بازسازي مناطق جنگي نيز داشت. صانعي، پس از حدود سه سال، در ۱۹ دي 61 از آن شورا كنارهگيري كرد و در همان تاريخ از طرف بنيانگذار جمهوري اسلامي به دادستاني كل كشور منصوب شد.
عمده انتقاداتي كه روز گذشته به آيتالله صانعي درباره فعاليتش در روزگار ابتدايي انقلاب مطرح ميشد، به روزهاي حضورش در حد فاصل سالهاي 61 تا 64 در قامت دادستان كل كشور برميگردد. او آن روزها مواضع تند و تيزي عليه مخالفان جمهوري اسلامي اتخاذ ميكرد چنانكه دهم خرداد ماه سال 62 روزنامه اطلاعات به انتشار موضع آيتالله صانعي درباره «ماركسيستها» پرداخته و به نقل از او مينويسد: «اين جمعيت محارب حساب ميشوند و اينها هم كه دستگير شدهاند، تصميم خيانت و بههم زدن نظام جمهوري اسلامي ايران را داشتهاند؛ از رده بالا تا رده پايين كه دستگير شدهاند همهشان محارب هستند. چون اين افراد تصميم براندازي داشتند و اين افراد نيز جاسوس بودهاند و در هنگام جاسوسي دستگير شدهاند و همچنين اين افراد خيانت ميكردهاند و اين افراد نه تنها به ايران خيانت كردهاند، بلكه به شوروي هم خيانت كردهاند و شوروي نيز به خودش و ملتش خيانت كرده است.» او همچنين همان سالها درباره انتقادات مطرح شده درباره زندانهاي جمهوري اسلامي گفته بود كه «تمام ابرقدرتها و رسانههاي آنها و سازمانها و محافل كه دم از حقوق بشر ميزنند، عليه ما سخن ميگويند و بايد چنين باشد. شرق و غرب عليه ما حرف ميزنند و بايد حرف بزنند. اگر يك روزي امريكا از ما تعريف كند بدانيد آن روز، روز مصيبت ماست. اگر روزي از مسوولان ما دفاع كند روز شكست انقلاب است.»
صانعي دهه 80
نكته اشتراك مخالفان آيتالله صانعي به رغم تمام تفاوتهايشان، ناديدهگيري بخشي از روزگار فعاليت اين مرجع تقليد است. مخالفان اصولگرايش تمام هم و غمشان به مواضع او در دهههاي 70 و 80 و 90 برميگردد و مدعيان حقوق بشر نيز تمام و كمال توجهشان را متوجه دهه 60 ميكنند. صانعي پس از كنار گذاشتن تمام مناصب حكومتياش به قم رفت و درس خارج فقه خود را ادامه داد و سرانجام در سال 72 رساله توضيح المسائلش در شرايطي به چاپ رسيد كه او نظرات و فتاواي جديدي در عرصههاي مختلف به ويژه درباره زنان ارايه داده بود؛ فتواهايي كه به نقطه آغاز مخالفت روحانيون نزديك به جمهوري اسلامي با او تبديل شد. مخالفتهايي كه سال 88 و با انتشار بيانيهاي از سوي جامعه مدرسين حوزه علميه قم به اوج خود رسيد. اين نهاد ديماه آن سال در بيانيه خود صراحتا اعلام كرد كه آيتالله صانعي «فاقد شرايط و ملاكهاي لازم براي مرجعيت» است. اين نهاد همچنين تاكيد كرد كه اين نتيجه «پس از تحقيقات يكساله» و «جلسات متعدد» به دست آمده است. دفتر آيتالله صانعي آن زمان در اولين واكنش خواستار انتشار اسامي حاضران در جلسات مورد اشاره در نامه منسوب به جامعه مدرسين و روشن شدن سوابق علمي كساني شد كه به عدم صلاحيت آقاي صانعي رأي دادهاند. اين مهم هرگز اتفاق نيفتاد ولي مراجع تقليد و فعالان سياسي يكي پس از ديگري به انتقاد از بيانيه جامعه مدرسين حوزه علميه قم پرداختند.
آيتالله العظمي سيستاني، مرجع عاليقدر شيعيان همان زمان در اطلاعيهاي در واكنش به بيانيه جامعه مدرسين حوزه علميه قم نوشت كه «جامعه مدرسين مرجع تشخيص صلاحيت مراجع نيست.» آيتالله اكبر هاشميرفسنجاني نيز در اظهاراتي جداگانه به انتقاد از اقدام جامعه مدرسين پرداخت و تاكيد كرد كه «در تاريخ تشيع هيچگاه مرجعي توسط جايي نصب يا عزل نشده بلكه مردم با تشخيص خود و پرداخت وجوهات فرد مناسب به عنوان مجتهد را انتخاب كردهاند.» به رغم حمايت مراجع تقليد و سياسيون از آيتالله صانعي، مخالفان او اما دستبردار نبودند چنانكه سيزدهم ديماه سال 88 دفتر اين مرجع تقليد پس از اعتراض حدود 200 بسيجي در گرگان با حكم شوراي تامين استان بسته شد. اتفاقي كه به نوع ديگري در تبريز هم تكرار شد. اين حملات و تخريبها ادامه يافت ولي آيتالله صانعي همچنان به حمايت خود از ميرحسين موسوي و مهدي كروبي ادامه داد. حمايتي كه در سالهاي پس از حصر خانگي آنان نيز ادامه يافت و هرگز متوقف نشد چنانكه پس از درگذشتش اظهاراتش درباره حفظ نظام هرگز متوقف نشد. او گفته بود كه «نميشود به مردم ظلم كنيم و بگوييم حفظ نظام از اوجب واجبات است.»
فتاواي متفاوت
حالا و پس از درگذشت آيتالله صانعي جداي از اظهارات و عقايد او در دهه 60 و 80 كه دو چهره متفاوت يك فقيه را نمايان ميكند، باقي ميماند فتواهاي او؛ فتواهايي كه بيش از هر گروهي براي اصلاحطلبان و آنان كه خود را روشنفكر ديني معرفي ميكردند، خوشايند خواهد بود و شايد به همين دليل است كه به او لقب «فقيه نوانديش» را دادهاند. آيتالله صانعي از جمله فقهايي بود كه حقوق غيرمسلمانان را نيز به رسميت شناخته و در فتواهاي خود «برابري ديه» و «قصاص» مسلمان و غيرمسلمان را مطرح كرده است. برابر دانستن حقوق زن و مرد نيز از ديگر فتواهاي متفاوت آيتالله صانعي است چنانكه او «عدم شرطيت مرد بودن در مرجعيت ديني»، «عدم شرطيت مرد بودن در كليه مناصب حكومتي» و «عدم شرطيت مرد بودن در قضاوت» و همچنين «تساوي ديه زن و مرد» را در قالب فتوا در شرايطي بيان كرده كه عمده مراجع نظري موافق جمهوري اسلامي ارايه داده و سعي ميكردند به چنين مسائلي ورود پيدا نكنند. فتواهايي كه شايد اصليترين عامل قرارگيري مخالفان آيتالله صانعي در اقليت باشد؛ اقليتي كه بارها و بارها براي تخريب جريان اصلاحات تمام هم و غم خود را به كار بسته است.
فقيهي شجاع، با فتاواي راهگشا
محمدعلي ابطحي
درگذشت آيتالله العظمي صانعي به دلايل زيادي خبر تلخ و دردناكي بود.
۱- فقيه مبرزي بود. مكتب فقهي امام خميني را دنبال ميكرد. جداي از سياست، تنها مرجع باقيماندهاي بود كه دروس فقه و اصول خود را بر مباني فكري امام بنا كرده بود و به عنوان شاگرد خاص ايشان، شاگرداني تربيت ميكرد كه بر اساس مكتب فقهي و اصولي امام خميني باشد. فكر نميكنم در بين بزرگان فقه و اصول كسي مانده باشد كه شاگرد مستقيم امام بوده باشد. اين نكته شايد براي جامعه خيلي مهم نباشد اما مكتب متفاوت فقهي و اصولي امام تاثيرات ماندگاري در شيوههاي تفكري حوزه خواهد داشت.
علاقه متقابل بين امام و مرحوم صانعي هم زبانزد بود. برادرش آيتالله حاج شيخ حسن صانعي از جواني ملتزم ركاب امام بود و امام هم فرموده بود صانعي را مثل فرزندم بزرگ كردهام و در جاي ديگر فرموده بود آقاي صانعي مرد برجستهاي در ميان روحانيون است، ايشان مخالف انحرافات موجود در كشور است.
۲-شجاعت ارايه نظرات فقهي نوانديشانه از كسي كه همگان او را فقيهي عاليمقام ميدانستند و شكي در تسلطش به منابع و فقاهتش نداشت، اتفاق مهم ديگري بود. شايد خيليها به اين مباني ميرسيدند اما احتياطهاي لازم براي حفاظت از موقعيت خود دارند و بر روال مشهور نهايتا فتوا ميدهند. شجاعت در فتوا از بزرگترين مصاديق شجاعتهاست.چند نمونه از فتاواي شجاعانه ايشان: بلوغ دختر در صورت نديدن علايم بلوغ در پايان سيزده سالگي است.زن ميتواند به همه مناصب شرعي كه مرد ميتواند داشته باشد، برسد حتي اقامه نماز جمعه براي مردان يا مرجع تقليد براي همه . ديه براي زن و مرد و كافر و مسلمان مساوي است و تفاوتي بين انسانها نيست. انسانها از نظر شرعي شرايط مساوي دارند. در مورد طهارت انسان هم فتوا داده است؛ يعني بر خلاف بعضي كه ميگويند كافران و مشركان نجس هستند، كل انسانها را از نظر فقهي پاك ميداند.مبناي فقهي مهم ديگري دارد كه همه احكام زير عنوان عدالت بايد جا بگيرند. هر حكمي كه عادلانه نباشد، حكمالله نيست. نتيجه آن در ازدواجهاي مجدد روشن ميشود كه اگر عدالت روحي و معنوي هم برقرار نشود، اين كار مجوز ندارد.جزوهاي به نام فقيه نوانديش منتشر شده كه در آن ۳۶ مورد از نظريات كارساز ايشان ليست شده است. با اين فتاوا ميشد بسياري از مشكلات كشور را از نظر فقهي حل و آنها را تبديل به قانون كرد.
۳- آيتالله صانعي در حوزه سياست فعال بود، چه در قبل انقلاب و چه بعد انقلاب. زماني كه دادستان شد و خطبههاي جمعه را ميخواند، با شور و هيجان ويژهاي از برقراري عدالت حرف ميزد اما به ادامه تدريس و مرجعيت علاقه بيشتري داشت و همان اوايل پايتخت را ترك كرد و به قم رفت تا آنجا بتواند فقاهت را دنبال كند. آقاي مروي كه الان توليت آستان قدس هست، معاون سياسي ايشان بود. عدالتمحورياش فوقالعاده بود. در انتخابات سال ۸۸ به صورت علني و شجاعانه از مهندس موسوي حمايت كرد و بر اين حمايت باقي ماند. تاوان زيادي هم داد؛ به خانهاش حمله و فحاشي كردند.همه اينها را تحمل كرد و در حوزه مرجعيت استوار ماند.تنها مرجعي بود كه وظيفه ديد از آقاي روحاني هم حمايت كند. اما پس از پيروزي در انتخابات، متاسفانه آقاي رييسجمهور در ديدارهايي كه از قم داشت به خاطر ملاحظه مراكز قدرت به ديدن تنها مرجعي كه نرفت، آيتالله صانعي بود. وقتي اين خبر را دوست هميشگياش، آقاي كروبي در حصر شنيد، خيلي ناراحت شد. به من و فرزندش حسينآقا ماموريت داد تا به قم برويم و مراتب علاقه آقاي كروبي و دلخوري از اين رفتار را به ايشان انتقال دهيم.در هر حال روز سختي بود. به برادر گرانقدرش آيتالله حاج شيخ حسن صانعي و فرزندان گرانقدرش به خصوص جناب آقاي سعيد صانعي و ساير اعضاي خانوادهشان و به مقلدان و ارادتمندانشان تسليت ميگويم.
كنشگر سياسي اصلاحطلب
خدايش رحمت كند صريح بود و بيپيرايه
عبدالله رمضانزاده
براي ما كه جوان بوديم و سري پر شور داشتيم، از ابتداي انقلاب نام صانعي به عنوان يك فقيه جوان مطرح بود. نظرياتش را صريح و بيپيرايه ميگفت و اهل تعارف نبود اما صراحت او را در چهار جلسه كه شخصا به حضور او رسيدم بيشتر يافتم. اواخر دولت آقاي خاتمي به همراه آقاي حجتي و آقاي ستاريفر خدمت ايشان رسيديم. همان اول خطاب به آقاي ستاريفر گفت: «چرا مسووليت خودتان و دولتتان را ناديده گرفتهايد و پول مردم را به صدا و سيما ميدهيد تا عليه مردم سخن بگويند» و اين جمله را تكراركرد كه «ولله، بالله مسووليد و نزد خداوند بايد پاسخگو باشيد. خطاب به من هم گفت: «براي شما دعا ميكنم ولي صريحتر حرف بزنيد.»
بار دوم هنگامي بود كه آقاي هادي قابل در قم بازداشت شده بودند. از طرف جبهه مشاركت ماموريت يافتم خدمت مراجع محترم قم برسم و استمداد بطلبم. محضر مرحوم آيتالله موسوي اردبيلي، مرحوم آيتالله صانعي و مرحوم آيتالله منتظري و… رسيدم. آيتالله صانعي بسيار برآشفته شدند و با فرياد گفتند والله ظلم است در حق اين دو برادر (آقايان هادي و مرحوم احمد قابل)، ميگوييد چه خاكي بر سرم كنم؟ فردا در كلاس درس فرياد ميكشم و… به قول خود وفا نمود. بار سوم هنگامي كه سال 88 از زندان به مرخصي آمدم براي تشكر از لطفي كه در حق خانواده زندانيان روا داشته بودند به همراه يكي از دوستان همفكر خدمت ايشان رسيدم، اظهار لطفي كردند و گفتند يك تسبيح هديه برايم آوردهاند. نگاه داشته بودم به يكي كه ….. بدهم، آن را به شما ميدهم و كلماتي را درباره ضرورت ايستادگي براي حق مردم بيان كردند و گفتند از زندان نترسيد، از قبر كه تنگتر و تنهاتر نميشويد، بر مدار حق بچرخيد. بار چهارم پس از زندان بود به قم رفته بودم، اگر درست به ياد بياورم شب شهادت حضرت امام موسي كاظم بود. به همراه دوست عزيزم آقاي دكتر محمد جواد نجفي به مجلس ايشان رفتيم. نماز مغرب و عشا را اقتدا كرديم. بعد از نماز به اشاره يكي از دوستان خدمت ايشان رسيدم و بعد به گوشهاي رفتم و نشستم. هنگامي كه مراسم شروع شد بلندگو را خواستند و بعد از نگاهي به اين سو و آن سوي مجلس مرا يافتند و با اشاره گفتند:
«آقاي دكتر شما زندان رفتهايد، نبايد در گوشهاي بنشينيد، بياييد اينجا تا مردم ببينند كه زندان ترس ندارد و ياد بگيرند كه تسليم زور نشوند.»
منش و روش او صراحت بود و ايستادگي خدايش رحمت كند. سخنگوي دولت اصلاحات
صانعي چوب صداقتش را خورد
محمد سلامتي
با شناختي كه من از آيتالله العظمي صانعي دارم ايشان را فقيهي وارسته، عالمي زاهد، پارسا و سادهزيست ديدهام. آيتالله صانعي عالمي با مطالعه، بهروز و نوانديش بود و همين موجب ميشد كه پاسخگوي مسائل جوانان در عصر حاضر باشد. مواضع حقطلبانه و مردمي ايشان همواره وجود داشت. آيتالله صانعي به شدت به اعتقادات و باورهايشان پايبند بودند كه در روش و منش ايشان ديده ميشد. جاذبه آيتالله صانعي بسيار بر دافعه غلبه داشت كه اين جنبه براي يك روحاني يك ضرورت است. اگر يك روحاني اينچنين نباشد، كميت كارش ميلنگد و نميتواند رسالت خود را به خوبي به انجام برساند. همين خصلتهاي آيتالله صانعي باعث ميشد كه گرايش جوانان به ايشان روز به روز بيشتر شده و علاقهمندي آنها به آيتالله صانعي هر روز افزايش پيدا كند.
آيتالله صانعي فردي بسيار متواضع و افتاده و بيتكلف بود. من بارها با ايشان ملاقاتهايي داشتم چه زماني كه به تنهايي با ايشان ديدار داشتم و چه زماني كه با دوستانم در سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي با آيتالله صانعي ديدار ميكرديم، هر بار پس از پايان ملاقات ايشان ما را مشايعت ميكرد. همين كار را با همه كساني كه به ديدارشان ميرفتند، انجام ميدادند. در واقع اين كار نشاندهنده تواضع و فروتني و افتادگي آيتالله صانعي بهرغم سطح علمي و فقهي و جايگاهي كه داشت، بود. مردمي بودن، بهروز بودن آيتالله صانعي و اينكه سعي ميكرد براي سوالات جوانان پاسخ داشته باشد، تضاد و اصطكاكي با ديدگاههاي برخي افراد ايجاد ميكرد و باعث ميشد كه برخي به موضعگيري بيفتند چرا كه خودشان توان و عرضه اين كار را نداشتند. در واقع آيتاللهالعظمي چوب صداقت، بهروز بودن و پاسخگوي مسائل روز بودن خود را خورد.
همچنين اينكه آيتالله صانعي پس از وقايع سال ۸۸ هم كنار مردم ايستاد. اين موضعگيري ايشان را من موضع خط امامي ميدانم. اين توصيف من از ايشان نيست بلكه هر بار با آيتالله صانعي ديداري داشتيم، ايشان خود را خط امامي معرفي ميكرد. خط امامي بودن هم در واقع همان با مردم بودن و از مردم دفاع كردن و در راستاي خواست مردم گام برداشتن است كه همه اين خصوصيات در آيتالله صانعي وجود داشت و اين خصوصيت باعث شده بود كه عدهاي با ايشان خوب تا نكنند.
من ايشان را انساني وارسته، فاضل و مردمي شناختم و ملت ايران عالمي بزرگوار را از دست داد. به بيت محترم ايشان به خصوص فرزندان آيتالله صانعي اين ضايعه را تسليت ميگويم و انشاءالله كه با شهدا و ائمه محشور شوند.
مرضيه آذرافزا، كنشگر سياسي- مدني:
آيتالله صانعي باور داشت زن ميتواند وليفقيه باشد
خانم آذرافزا، شما به عنوان يك كنشگر مدني كه بهويژه در حوزه زنان فعال بودهايد، احتمالا طي اين سالها با آيتالله صانعي تعامل داشتهايد؛ به نظر شما نگاه ايشان به زنان و مسائل اين حوزه چگونه بود؟
واقعيت آن است كه نگاه آيتالله صانعي به مسائل مختلف اجتماعي و سياسي، نگاهي بسيار بهروز بود البته با تحفظي كه طبيعتا نسبت به اصول فقه داشتند. به ياد دارم چندسال پيش يك نوبت كه با جمعي از زنان خدمت ايشان رسيديم، در بحثهاي مختلف – چه در بحث مسائل حقوقي و چه بحث برابريخواهي زنان- شاهد اين نگاه بهروز و متفاوت آيتالله صانعي بوديم.
با اين حال بايد تاكيد كنيم كه اين افق ديد بلند را در چارچوب اصول تفقه به عنوان يك فقيه بيان ميكردند و با همين نگاه خاص مبتني بر تفقه كه از يك فقيه و مرجع تقليد نيز جز اين انتظاري نيست، سعي ميكردند راه را براي فعاليت سياسي و مدني زنان باز كنند. مشخصا آنگاه كه در حضور و تعدادي از فعالان سياسي زنان درباره مسائل اين زنان از ايشان طرح پرسش كرديم، ايشان نگاهي بسيار روشن و بهروز داشتند و هيچ محدوديتي براي زنان در عرصه اجتماعي و سياسي و تصدي مناصب مديريتي قائل نبودند.
با اين حساب معتقديد كه بهرغم تاكيد بر اصول فقه، مانعي در مسير فعاليت زنان نميديدند؟
بله. ايشان چهرهاي بودند كه نسبت به حقوق زنان، نگاهي برابريخواه داشتند. منتها اين نگاه را به عنوان يك مرجع تقليد در بستر تفقه پيش ميبرد كه كاملا طبيعي هم است؛ چراكه به هر حال ايشان يك مرجع تقليد بوده و خوانشي تاريخي مبتني بر دين بر مسائل دارند و طبيعتا اگر يك چهره دانشگاهي بخواهد ديدگاهش درباره زنان را مطرح كند، با چنين چالشي روبرو نيست اما اين نگاه به دين باعث نميشد كه نگاهي روبه عقب داشته باشند.
تاكيد بر نقش زنان و لزوم حضور اين گروه از جامعه در مناصب سياسي و مديريتي در نگاه آيتالله صانعي، در حالي كه ازقضا اين روزها بار ديگر بحث تعريف «رجل سياسي» و احتمال كانديداتوري زنان براي انتخابات رياستجمهوري مطرح است، از اين جهت نيز قابل بررسي است. نگاه ايشان را از اين حيث چطور ميبينيد؟
برداشتم از رويكرد ايشان اين است كه ميخواستند مساله حقوق زنان و ارتقاي زنان را در بستر تفقه پيش ببرند. ديدگاه ايشان با مراجع ديگر متفاوت بود اما همچنان با فقه پيوستگي داشتند. اما ايشان هيچ محدوديتي براي زنان قائل نبوده و حتي معتقد بودند كه زنان ميتوانند وليفقيه شوند. درواقع از اين منظر تا انتهاي مسير رفتند. البته شايد در بحث ارث نه به اين معنا كه احكام را جاودانه كرده باشند اما احتياطهايي داشتند كه ناظر بر تحولات زمان و مكان است و شايد نميخواستند حرف آخر را ابتدا بگويند. درواقع در برخي موارد محتاط عمل ميكردند اما رويكرد خودشان كاملا بهروز بود. درواقع ايشان نظرات را بيان ميكرد اما اين نظرات تاوقتي بخواهد وارد رساله عمليه شده و تبديل به جريان اجتماعي شود، طبيعتا مقداري طول ميكشد.
روايت گلايه صانعي از حسن روحاني
حسين كروبي
آيتالله يوسف صانعي، مرجع عاليقدر و فقيه پيشرو روز گذشته دار فاني را وداع گفت، روحاني مردمي كه به خصوص در يك دهه اخير ايستادن در سمت و سوي مردم را انتخاب كرد. فارغ از اينكه آيتالله يوسف صانعي پس از حوادث مترتب شده از انتخابات سال ۱۳۸۸ همواره كنار مردم و محصوران بود، پدرم، شيخ مهدي كروبي از ايشان همواره به خوبي ياد و خاطراتي به نيكي از آيتالله صانعي براي ما نقل كرده و از حصر نيز همواره جوياي احوال اين روحاني گرانقدر بود.
پدرم آيتالله صانعي را از دوران نوجواني ميشناخت و روايت ميكرد كه وقتي نوجوان بود و براي تحصيل در حوزه علميه به قم رفته بود با آيتالله صانعي آشنا شد. آقاي كروبي ايشان را همواره يك روحاني ريزنقش و ريزجثه، كم سن و سال و با لباسي بلند در آغاز آشناييشان توصيف ميكرد كه از همان زمان در حوزه پيچيده بود كه طلبهاي بسيار درسخوان، كوشا و دقيق است، طلبهاي كه بعدها نيز از شاگردان برجسته امام خميني (ره) و از نيروهاي موثر انقلاب و جمهوري اسلامي شد.
آيتالله صانعي اگرچه از روحانيون برجسته و عاليرتبه در اوان انقلاب بود اما دستكم در يك دهه اخير و درست زماني كه در كنار مردم ايستاد و از قدرت فاصله معناداري گرفت با جفا روبهرو شد و در همه اين سالها در حق ايشان بيمهريهاي زيادي صورت گرفت. بيمهريهايي كه چه از سوي حاكميت و چه از سوي برخي گروههاي فكري به ايشان روا داشته شد. اين بيمهري البته به مرور دامنه وسيعتري گرفت.
حسن روحاني هم پس از پيروزي در انتخابات رياستجمهوري دوره يازدهم و هم پس از پيروزي در دوره دوازدهم انتخابات رياستجمهوري به قم رفت و ديداري با مراجع و روحانيون عاليرتبه قم داشت. همانطور كه به خاطر داريد آيتالله صانعي از جمله كساني بود كه هم در دوره اول و هم در دوره دوم انتخابات از حسن روحاني حمايت كرد، اما او در سال ۹۶، چند ماه پس از راي آوردن وقتي عازم قم شد با همه مراجع ديدار كرد اما بنا بر احتياط به ديدار آقاي صانعي نرفت. پدرم وقتي فهميد كه آقاي روحاني ملاحظاتي داشته و به ديدار آيتالله صانعي نرفته است، به قدري ناراحت شد كه از من خواست عازم قم شوم و مراتب ناراحتي و دلخوري ايشان را به آقاي صانعي منتقل كنم. آقاي كروبي همچنين از من خواست كه يكي از دوستان روحاني را هم در اين سفر همراه خود ببرم و هر دو از آيتالله صانعي دلجويي كنيم. من از آقاي محمدعلي ابطحي خواهش كردم كه من را در اين سفر همراهي كند و ايشان نيز پذيرفت. هر دو خدمت آيتالله صانعي رسيديم و ناراحتي آقاي كروبي را از اينكه حسن روحاني به قم آمده و ايشان را مورد بيمهري قرار داده، ابراز كرده و از ايشان دلجويي كرديم. فارغ از اينكه آيتالله صانعي در دو دوره انتخابات از حسن روحاني حمايت كرد، روحاني از شاگردان آيتالله صانعي هم بوده كه اتفاقا ارادت ويژهاي به ايشان داشته است. در همين مورد پدرم نقل ميكرد كه وقتي با آقاي روحاني در مورد آيتالله صانعي صحبت ميكرده، روحاني چقدر بر فضل و علم ايشان آگاهي داشته و تعريف ميكرده و ايشان را يك فاضل تمام عيار توصيف كرده است. همچنين پدر از قول حسن روحاني نقل ميكرد كه وقتي قانون وزارت اطلاعات را به شوراي نگهبان بردهاند-زماني كه آيتالله صافي دبير شوراي نگهبان بوده و آيتالله صانعي هم كه از اعضاي اوليه شوراي نگهبان بود- ايشان به قدري مستدل و قوي از لايحهاي كه نوشته شده بود و مخالفتهايي با آن وجود داشت، دفاع كرد كه آيتالله صافي نيز قانع شد. در واقع آقاي كروبي با نقل اين خاطره تاكيد داشت كه حسن روحاني نيز بر سواد و جايگاه ايشان به خوبي اشراف داشت به خصوص كه مدتي شاگرد آيتالله صانعي هم بود اما در اين سالهاي آخر ايشان را مورد بيمهري قرار داد. با آيتالله صانعي ديدار نكرد تا حاشيهاي ايجاد نشده و لطمهاي به جايگاهي كه با حمايت ايشان و امثال او كسب كرده بود، لطمهاي وارد نشود. از همينرو پدرم اصرار داشت كه ما از آيتالله صانعي دلجويي كنيم. وقتي به ديدار ايشان رفتيم، آقاي صانعي شگفتزده شد كه آقاي كروبي در شرايط حصر هم به فكر بيمهريها نسبت به ايشان است. ما مراتب ناراحتي آقاي كروبي را به اطلاع ايشان رسانديم و ايشان نيز گلايه كرد و ناراحت بود.
آيتالله صانعي همانطور كه با شكلگيري جنبش سبز كنار مردم ايستاد، از روزي كه حصر آغاز شد نيز به فكر محصوران بود و در سخنرانيها و اظهاراتش همواره از محصوران ياد ميكرد. ايشان حتما سالي يكي، دو بار با مادرم تماس ميگرفتند، احوال پدر را ميپرسيدند و هميشه تاكيد داشتند كه اگر كاري از دستشان برميآيد، انجام دهند. ايشان حتي به مادرم ميگفتند اگر احتياج مالي در اين ايام وجود دارد، آماده همراهي و كمك هستند. در واقع از همه نظر حواسشان به خانواده محصوران بود. خاطرم هست كه قبل از اعمال حصر پدر در خانه آيتالله صانعي بودند كه عدهاي به خانه ايشان حملهور شدند و با سنگ شيشهها و خانه ايشان را تخريب كردند. پدر مجبور شد با نردبان از پشتبام به خانه آيتالله منتظري برود و از آنجا به تهران بازگردد اما چه آيتالله صانعي و چه آيتالله منتظري هيچ وقت دست از حمايت محصوران نكشيدند.
فرزند مهدي كروبي
براي آن فقيه فقيد؛ مردي به نام «يوسف صانعي»
قاسم ميرزايينيكو
او را مثل خيليها امروز روز نميشناسم؛ او را حتي به ادبيات هتاكانه مخالفان يا تكفيرانه اهلالفقه نع!!! براي من كه نه فلسفه خواندهام نه ضرب زيد فتواي «شاذ» معني خاصي ندارد!!! حالا توهين است يا تحقير و… من اينها را بلد نيستم. يوسف صانعي براي من مبارزه علني با رژيم پهلوي، شانه به شانه بودن با حضرت روحالله و شيخ در متن انقلاب و جنگ است؛ مردي كه تا آخر عمر خويش بر نظريه ولايت فقيه استوار بود و روزي كه ميتوانست در حكومت بماند با افتخار سر ديار بانو معصومه(س) گرفت و مجتهدي شد از جنس زمان. يوسف صانعي مكتب نديده نبود! براي من نابلد، شاگردي «ميرزا جهانگيرخان» و «ميرزاي رشتي» آنقدر بزرگ هست كه بدانم او ميدانست! خوب هم ميدانست! و مگر فقه اصولي شيخ مفيدي به قول حضرات، تمام بار و تكاملش استوار بر شانه پويايي و نوانديشي نيست؟! چه آنكه آن فقيه آزادمرد كه بار مقلدين را بر دوش ميكشد و حكم شريعت قدسي را به ساحت عرفي ميآورد، كيست؟! شگفتا از مدعيان نامحرم! كه اسرار ميدانند اما طريقت را منها كردهاند از حقيقت كه شما قرنهاست كه ميگوييد شريعت خشك و تلخ و تند و تعصب و دلواپس!!! خداي ترسناك! نوش جان! اما ما عوامالناس (مردمان ساده) رهگذران كوچه بازاريم كه به بند تفكر صانعيها گره خوردهايم براي اتصال به خداي مهربان نه بهانه بهشت داريم نه بهاي جهنم! «ما» سرسپرده ديني هستيم كه در آن «اكراه» نيست؛
شيخ «ما» مردي بود كه از تبار تسامح و تساهل
پيرو مكتب صاحب جواهر كه به شيخ انصاري، گفته بود: «از احتياطهاي خود بكاه، زيرا دين اسلام، شريعت
آسان است!»
در اين روزگار پرچم فمينيسم و استيفاي حقوق زنان در دنياي مردسالار به جرات بايد گفت اولين مرجع ديني تكيهگاه شرعي حمايت از برابري زن و مرد، كسي نيست جز شيخ يوسف صانعي!فقيه دقيق و لطيفي كه بايد او را خواند، فهميد و شايد سالها، نسلها و… او را زمان و زمانه خواهد شناخت؛ «ما» به فردا اميدواريم؛ «ما» هميشه منتظريم…
شهر خالي است ز عشاق بود كز طرفي
مردي از خويش برون آيد و كاري بكند…
نماينده پيشين مجلس
فقیه شجاعت
مصطفي درايتي
يكي از بارزترين مشخصههاي آيتالله يوسف صانعي حريت ايشان بود. حريت ايشان هم در موضعگيريها و اظهارنظرها به خوبي مشهود بود و هم در فتاوايي كه اين مرجع عاليقدر صادر ميكرد. شايد پيش ميآمد كه مراجع ديگر در خلوت در مورد اظهارنظر يا فتاواي ايشان صحبت ميكردند يا حتي با آن موافق بودند، شايد در بسياري از مواقع در خلوت موافق ايستادن كنار مردم و دفاع از حقوق آنها بودند اما اغلب همچون آيتالله صانعي مواضعي صريح اتخاذ نميكردند.
آيتالله صانعي صراحتي در فتوا دادن داشت كه بيسابقه بود. ايشان وقتي به استدلال ميرسيد حتي اگر فتوايش خلاف نظر مشهور بود، مشكلي نداشت چرا كه با صراحت و شجاعت آن را بيان و موضع خود را حفظ ميكرد. آيتالله صانعي به خصوص در يك دهه اخير از معدود مراجعي بود كه تلاش كرد نسبت به تحولات ايجاد شده با دلايل مبنايي مبتني بر زمان و مكان برخورد كرده و هم با صراحت و شجاعت فتوا صادر كند و هم با صراحت و شجاعت كنشگري اجتماعي و سياسي داشته باشد. در واقع ميتوان گفت كه شجاعت وجه امتياز ايشان بود. از آنجا كه بسياري در بزنگاههاي اجتماعي و سياسي در مقام سكوت بودند يا به صورت علني چيزي نميگفتند، موضعگيريهاي آيتالله صانعي از ايشان شخصيتي ساخته بود كه مردم ارتباط بهتر و بيشتري با او به عنوان يك مرجع تقليد برقرار كرده بودند. او هم در فتوا و هم در كنشگري صادق و صريح عمل ميكرد و مسلما هزينههاي آن را هم به جان خريد.
هم فتاوا و هم اظهارنظرها و كنشگريهاي ايشان هزينهساز بود اما آيتالله صانعي معتقد بود كه آنچه را به عنوان حكم خدا فهميده و به آن رسيده بايد ابراز كند حتي اگر با او مخالفت جدي شود. اين موضوع وجه امتياز اين مرجع عاليقدر شيعه بود كه به خصوص در يك دهه اخير كه سير تحولات سياسي و اجتماعي دستخوش حوادث و اتفاقاتي قرار گرفت، ظهور و بروز بيشتري پيدا كرد.
آيتالله صانعي به دليل همين ويژگيها مورد بيمهريهاي زيادي نيز قرار گرفت. هم از سوي روحانيت به عنوان مجموعهاي كه سابقه هزار ساله دارد و هم از سوي حاكميت. كمتر كسي جرات ميكرد كه از چارچوبها و رويههاي معمول خارج شود، گاهي برخي مباحث در گفتوگوهاي علمي مطرح ميشد اما اغلب روحانيون هميشه در مقام فتوا احتياط ميكردند كه مبادا خلاف رويه مشهور باشد اما آيتالله صانعي همواره سنتشكن بود. طبيعتا اين روحيه هم عوارضي ايجاد ميكند كه بيمهريها يكي از همين عوارض است. خودشان هم ميدانستند كه با اين رويه مورد بيمهري و جفا قرار ميگيرند اما براي او مهم بود آنچه وظيفه دارد را انجام دهد حتي اگر مورد بيمهري قرار گيرد.
آيتالله صانعي نه تنها از سوي هملباسان و هم مسلكانش مورد بيمهري قرار گرفت بلكه حقي كه برگردن حاكميت داشت نيز ناديده انگاشته شد كه البته ايشان اولين كسي نيست كه اين اتفاق برايش رخ ميدهد و براي نمونه با آيتالله منتظري نيز همين برخورد صورت گرفت. به هر روي هنر اين نيست كه همواره با موضعگيريهاي همراه با حاكميت بهبه و چهچه بشنويم، وقتي كسي جوهرهاش را حفظ ميكند و آنچه را تشخيص داده با شجاعت و جسارت بيان ميكند اگر چه مورد توجه و مهر مردم قرار ميگيرد اما به هر حال بايد منتظر بيمهريها نيز باشد. اتفاقي كه براي آيتالله صانعي رخ داد چه به دليل فتاوا و چه به دليل كنشگري سياسي و اجتماعي با برخوردهايي ناشايست مواجه شد.
كنشگر سياسي اصلاحطلب
مقيد به ارزشهاي بنيادين انقلاب
غلامرضا ظريفيان
آيتالله يوسف صانعي بقيهالسلف روحانيون و مراجعي بود كه همواره به آرمانهاي بنيادين انقلاب بهخصوص در باور به آرمانهاي آزاديخواهانه و مبتني بر پاسداشت حرمت انسانها پايبند ماند. از نگاه آيتالله صانعي در جمهوريت، مردم مشروعيت بخش نظام بودند كه بايد هم حرمتشان و هم انتخابشان و هم آزاديهاي مصرح در قانون اساسي براي مردم و جامعه پاس داشته شود. همچنين نوآوريهاي آيتالله صانعي در فقاهت بهخصوص بخشهاي مرتبط با حقوق انسانها و مفاهيم حقوق بشري فتاواي ايشان را با ساير مراجع متمايز و متفاوت كرده بود. همين تفاوت و تمايز هم باعث شد پس از حوادث تلخ سال ۸۸ برخورد ايشان با مردم متفاوت باشد. البته همانطور كه در آن زمان با بسياري از كنشگران سياسي، روشنفكران و شخصيتهاي شناخته شده كه جملگي به نظام و ارزشهاي انقلاب پايبند بودند، برخورد شد و نگاهشان به مسائل سياسي و اجتماعي را برنميتابيدند، با ايشان نيز برخوردهايي از سر بيمهري صورت گرفت و موضعگيري آيتالله صانعي را هم برنتابيدند.
بهخصوص كه آيتالله صانعي موقعيت ويژهاي داشت و هم پيش و هم پس از انقلاب، هم در حوزه و هم در سياست و فقاهت سابقهاي تاثيرگذار داشت و همه اينها باعث شد كه با نامهربانيهاي بسياري مواجه شود. اما همانطور كه از يك عالم ديني انتظار ميرود هيچگاه رابطه خود را با مردم قطع نكند و هرگز از آنچه به آن تعهد كرده و همچنين از اخلاق و حق و باورهايش عدول نكند، آيتالله صانعي نيز وفادارانه پاي آنچه به آن باور داشت، ايستاد و از مردم و از ارزشها و شيوهها و روشهاي بنيانگذار انقلاب حمايت و از آرمانها و ارزشهاي انقلاب و البته از حريم آزادي بيان و قلم و آزاديخواهي و آزاديمنشي دفاع كرد.
به هر حال طبيعي بود كه سلوك آيتالله صانعي براي ايشان نامهربانيها و مشكلات و بيحرمتيهايي ايجاد كند اما آيتالله صانعي در اين مسير صبوري خود را از دست نداد و با صبر و شكيبايي از چارچوبهاي اصولي خود در مورد دين، فهم درست از دين، دوري از خرافات، دفاع از حق و آزادي و آزادي بيان، دفاع از اصول بنيادين انقلاب كه مهمترين آن عدالت و توزيع عادلانه قدرت و ثروت و كرامت بود، عقب ننشست. او تا آخرين روز از زندگي پيوندش را هم با دين و هم با ارزشهاي بنيادين انقلاب و اصول مصرح قانون اساسي به شكلي عميق حفظ كرد.
در خلال بيمهريها به آيتالله صانعي، برخي برخوردها و رفتارها با يك مرجع تقليد بيسابقه بود. ايشان از سردمداران دفاع از فقه پويا بود اما با شأن علمي او برخورد مناسبي صورت نگرفت. در عين حال حدود و ثغور حريم يك عالم عاليقدر كه خود از بنيانگذاران انقلاب بوده، حفظ نشد. بخشي از برخوردهاي غيرمحترمانه با آيتالله صانعي بيسابقه بود و برخي ديگر در تاريخ هم ديده شده بود كه با علما و روحانيون نوانديش چهها كردند اما آيتالله صانعي با پوست و گوشت و استخوان خود را متعلق به انقلاب و ارزشهاي آن ميدانست و هرگز در دفاع از عدالت و حقوق مردم و كيان نظام از پا ننشست.